زندگی زنان در جوامع کشورهای جهان سوم با چالش های بسیار روبروست ولی آنچه زندگی را برای مادران این جوامع سخت و دشوار می سازد به دوش کشیدن باری است که حاصل تفکرات، عرف ها و عنعنات حاکم در این جوامع است. در بسیاری از مناطق به دلیل ناموس حساب شدن عروس، خانواده های شوهر […]
زندگی زنان در جوامع کشورهای جهان سوم با چالش های بسیار روبروست ولی آنچه زندگی را برای مادران این جوامع سخت و دشوار می سازد به دوش کشیدن باری است که حاصل تفکرات، عرف ها و عنعنات حاکم در این جوامع است. در بسیاری از مناطق به دلیل ناموس حساب شدن عروس، خانواده های شوهر زنانی را که شوهران خود را به هر دلیلی از دست می دهند باید برای باقی ماندن در کنار اطفال شان تن به ازدواج با پسر دیگر خانواده شوهر (ایور) بدهند و یا هم از اطفال خود دست کشیده و به خانه پدر بازگردند. البته در تمام موارد قضیه به این صورت ختم نمی شود، در بعضی موارد نیز زن باید بعد از شوهر تمام مخارج و مصارف زندگی را بر دوش بکشد و به زندگی در کنار فرزندانش ادامه دهد اما این راه نیز خالی از مشقت و سختی نیست. چرخاندن زندگی با اطفال برای زنی که تمام عمر خود را در خانه و در امور خانه داری صرف کرده، مشکلات خود را دارد.
آیا مادر بودن به اندازه ای که در کلمات و احساسات زیبا جلوه می نماید زیباست یا آنچه از زیبایی مادر بودن در غالب جملات به نظم و نثر در می آید تنها سرپوشی است بر درد و رنج مادران. همه می گویند حس مادری زیباست کسی که مادر می شود از بزرگترین موهبت خدادادی که همان عشق مادری است برخوردار می شود اما دنیای مادر بودن در یک جامعه سنتی جوانب دیگری هم دارد. جامعه سنتی در بسیاری از موارد زنان را وادار می کند تا مادر بودن خود را اثبات کنند. اثبات نمودن نقش زنان در جوامع سنتی به شکل قربانی دادن توسط زنان صورت می گیرد. از زنان توقع می رود با انجام اعمالی نظیر از خودگذری های بی پایان و افراطی (اختصاص دادن تمام وقت خود به نگهداری و تربیت اطفال، اختصاص دادن سهم خود از نگاه خوراک و پوشاک به اطفال، در برخی موارد نیز سهم گرفتن در تأمین مخارج فرزندان با پرداختن به کار بیرون از خانه، تن دادن به ازدواج با ایور یا اقارب شوهر در صورت فوت شوهر، تحمل خشونت های فزیکی و روانی و حتی آزار جنسی توسط شوهر، باقی ماندن در زندگی های غیرقابل تحمل) مادر بودن خود را در حق فرزندان شان به اثبات برسانند.
زنان بسته به اینکه در چه سطحی از زندگی قرار دارند نوعیت برخوردشان با نوعیت قربانی ای که برای زندگی و اطفال شان می دهند در موقعیت متفاوتی قرار می گیرند. برخی از زنان که بعد از ازدواج نیز قادر به حفظ فردیت و استقلال خود می باشند بهتر با این مسایل کنار می آیند و بهتر می توانند از قربانی دادن خود جلوگیری نمایند اما زنانی که ازدواج و تشکیل خانواده تمام فردیت آنان را به تاراج برده است بخاطر فرزند، تحت عناوین مختلف قربانی می دهند و در این میان خود از بین می روند.
کریمه یک تن از زنانی است که پس از مرگ شوهرش مسئولیت بزرگ نمودن ۴ طفل را به دوش می کشد. او به دلیل نداشتن سواد و مهارت خاصی که بتواند از طریق آن امرار معاش کند مجبور شده تا به پاک کاری خانه های مردم روی بیاورد. او می گوید حدود پنج سال است که به پاک کاری خانه های مردم روی آورده است و در جریان این مدت وضعیت های سخت و دشواری را سپری کرده اما با این وجود هم خانواده خسر او به او هیچ کمکی نکرده است چرا که تن به ازدواج با ایور خود نداده و خواسته تا به تنهایی اطفال خود را تربیه و کلان بسازد.
سمیرا زن دیگری است که به دلیل اختلافات زیاد مجبور شده تا از شوهر خود جدا شود او می گوید: «وظیفه نداشتم و بدون درآمد نمی توانستم هزینه های زندگی دو دختر خود را بپردازم و شوهرم هم شرط کرده بود تا در صورت دادن حضانت آنها به من، نفقه شان را پرداخت نمی کند. چند ماه با دخترانم زندگی کردم ولی به دلیل نداشتن درآمد مجبور شدم تا آنها را به پدرشان تسلیم کنم». او می گوید شوهرش هر دو دختر را با خود برده و او دیگر نمی تواند آنها را ببیند.
هرچند قانون در مسأله نفقه اطفال حکمی برای مادر ندارد اما در مقام عمل مادرانی وجود دارند که مسئول پرداخت نفقه فرزندان خود می باشند. قانون هیچ حکمی برای تأمین نفقه فرزند برای مادر ندارد اما فشارهای فامیل شوهر و گاهی اوقات بی پروایی خود شوهر و شرایط زندگی، مادر را مجبور به پیدا کردن راهی برای تأمین نفقه طفل می نماید و اگر این کار را نکند یا باید از اطفال خود بگذرد و یا هم مورد خشونت و لت و کوب از سوی خانواده شوهر، خود شوهر قرار می گیرند و یا هم اطفال شان نزد شوهر گروگان می ماند تا مقدار پولی در اختیار شوهر گذاشته شود تا دوباره بتواند آنها را ببیند و در آغوش بکشد.
مادر بودن مصئون و مادری کردن مصئون از جمله نیازهای اولیه برای مادر شدن است و تا مادر در فضا و شرایط مصئون فرزندآوری قرار نگیرد و از فراهم شدن اولیه ترین امکانات برای ادامه زندگی طفل و یک آینده مستحکم برای او مطمئن نشود نباید اقدام به مادر شدن کند. اما سطح آگاهی و درک در جامعه به حدی پایین است که این موضوعات اصلا مورد توجه قرار نگرفته و حتی خود زنان ناخواسته خود را در دام چنین شرایط می اندازند و بعدا مجبور می شوند بهای گزافی را با قربانی نمودن خواست ها، آزادی ها و انسانیت خود بپردازند. استفاده از احساسات مادرانه در مقابل فرزند خود نوعی باج گیری عاطفی است و تا زمانی که زنان حاضر به دادن چنین باجی باشند، جامعه با کمال میل به این کار ادامه خواهد داد.