از آن روز سقوط تا خانه‌نشینی امروز 
از آن روز سقوط تا خانه‌نشینی امروز 
سه سال از سقوط دوره جمهوریت و به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان می‌گذرد. در این مدت شهروندان کشور شاهد تحولات گونان سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بوده اند. 

سه سال از سقوط دوره جمهوریت و به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان می‌گذرد. در این مدت شهروندان کشور شاهد تحولات گونان سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بوده اند.

از مهاجرت خانواده‌ها، جوانان و نخبه‌ها تا منع آموزش دختران، محدودیت‌های‌ کاری در برابر زنان و افزایش آمار بیکاری در میان مردان از جمله چالش‌های است که اکنون در افغانستان، مردم با آن رو به رو هستند.

برای این که چگونه‌گی سرگذشت زنان و دختران را در مدت این سه سال گذشته روایت کنیم، با تعدادی از آنان گفت‌گوی انجام شده است که در ادامه حکایتی از اسما دانش‌جوی دانشکده ژورنالیزم را خواهید خواند.

اسما از خاطرات خود در زمان سقوط حکومت این گونه حکایت می‌کند:

ماه اگست ۲۰۲۱ بود که جنگ در گوشه و کنار افغانستان شدت گرفت، دو برادرم و شماری دیگر از نزدیکانم در حکومت قبلی کارمند بودند، یادم است در آن روزها جنگ شدت زیادی داشت و برادرانم را هفته‌ی یکبار بیشتر‌ نمی‌دیدم، روز های خیلی بدی بود.

روزی طبق معمول در دفتر کارم مصروف کار بودم که ناگهان اطرافم را ندا های الله اکبر گرفت، هنوز هم وقتی یادم می‌آید، آن ندا های الله اکبر را در مغزم می‌شنوم.

زندانیان بر بام های زندان بالا شده بودند و شعار «زنده باد امارت اسلامی و الله اکبر» سر می‌دادند.

مجتمع اداری ولایت کم کم تخلیه شد، یکی می‌گفت طالبان بر زندان یورش بردند، دیگری می‌گفت داخل مجتمع اداری شدند و پنهان شوید.

وی در ادامه می‌گوید: هرچند در فضای جنگ، انتحار و انفجار بزرگ شدم اما تصور نمی‌کردم روزی در دفتر کارم از ترس طالبان پنهان شوم. برای دقایقی تمام خطوط تماس قطع شد و تا جایی ترسیده بودم که دیگر امیدی برای زنده ماندن نداشتم.

بلاخره توانستم از مجتمع بیرون شوم و طرف خانه روان شدم، آن روز ها شهر خلوت بود، مردم زیاد رفت و آمد نداشتند و بیشتر نیرو های امنیتی بودند که در جاده ها به چشم می‌خوردند.

آن روزها را هیچ وقت نمی‌توانم فراموش کنم. ترس و وحشتی که تمام وجودم را فرا می‌گرفتم هنوز هم حس می‌کنم. سال سوم دانشگاه‌ بودم که نیمه تمام ماند، از کارم بیکار شدم، دو برادر و یک خواهرم کیلومترها از من و فامیلم دور شدند، دوستانم رفتند من ماندم و یک سرنوشت مبهم و نامعلوم.

اسما می‌گوید امیدوار است سرگذشت او را نسل بعدی شاهد نباشد و از مسوولان می‌خواهد دروازه‌های دانشگاه و مکتب‌ها را به روی دختران باز کرده و محدودیت‌های وضع شده در برابر زنان را برطرف کنند.

  • نویسنده : خبرگزاری زنان افغانستان
  • منبع خبر : خبرگزاری زنان افغانستان