در سطح شهر مخصوصا فروشگاه و پل باغ عمومی و کمی آنطرف تر یعنی ده افغانان با انواع و اقسام گداها برخورد میکنی. بیشتر اینها ماستری عملی را در بخش گدایی کسب کردند و بصورت ماهرانه درآمد خوبی هم دارند؛ تعدادی هم از ولایات و قریه جات به شهر آمدند و کرایه موتر ندارند تا برگردند و برخی هم سه چهار نسخۀ داکتر در دست از ده افغانی تا هزار افغانی طالب کمک هستند؛ از گدایان محترمی که دست و پا ندارند و دل ملائیک را هم با سخنان غم انگیزشان به لرزه در می آورد چیزی نمیگویم؛ جندر هم در این رشته رعایت شده است و مثلا زنی چادری پوش با یک طفل کاملا برهنه در هوای سرد چنان نهیبی بالایت میزند و از تو پول میخواهد که فکر میکنی ایشان سالهاست طلبکار شماست و خودتان یادتان رفته است.
در کنار اینهمه رشته های مختلف گدایی روش های جدیدتری همه در شهر بوجود آمده است . مثلا کودکان و نوجوانانی هستند که در حالت نشسته بصورت یکدفعه ای بالایت هجوم میآورند و از لنگ های مبارکتان آویزان میشوند و برخی از این موجودات کاملا شناخته شده حتی اگر شده برای مدتی آنچنان لنگ محترم شما را در آغوش میگیرد که تا حالا در عمرشان چیزی را به آغوش نگرفته اند؛ در اینجا دو حالت دارد اگر خنده کنی و با ملایمت بگویی: “پسر جان پس شو”. این گدای کوچگ لنگ دیگرت را هم میگیرد و در یک لحظه میبینی یک درجن گدای جهندۀ دیگر نیز به سر و شانه ات بالا میشود و آنوقت مجبور هستی پول بدهی تا از شر آنها خلاص شوی در غیر آن مجبوری تا سطح دوختن تنبان و نیکر و لباس در یکی از خیاطی های شهر مراجعه کنی و اما در حالت دوم مجبوری تا با عصبانیت با این پدیدۀ شوم شهری برخورد کنی که در این صورت هر چند آنها رهایت میکنند اما از سوی اتحادیۀ گدایان در لیست سیاه قرار میگیری و در فردای آنروز لنگ تان که هیچ شما را همراه با جیب مبارک تان به اتحادیۀ کسیه بران کشور معرفی میکنند تا آنها با شما بخاطر این رفتار غیر عادلانه برخورد قانونی کنند.
- نویسنده : مهدی ثاقب
- منبع خبر : خبرگزاری زنان افغانستان