زندگی در جامعه سنتی و بسته مشکلات خاص خود را داشته و صبر و تحمل زیادی را می طلبد. فضای زندگی سنتی به حدی بسته و خفه کننده است که بعضا فضا را برای خود مردان نیز محدود می کند به نحوی که تحمل آن فضا برایشان مشکل می شود. اما در این بین مشکلات […]
زندگی در جامعه سنتی و بسته مشکلات خاص خود را داشته و صبر و تحمل زیادی را می طلبد. فضای زندگی سنتی به حدی بسته و خفه کننده است که بعضا فضا را برای خود مردان نیز محدود می کند به نحوی که تحمل آن فضا برایشان مشکل می شود. اما در این بین مشکلات بزرگتر و عمیق تر برای زنان و دختران به وجود می آید چرا که فضای بیرون اصلا مساعد برای حضور آنها نیست و هر حرکت آنها در بیرون از خانه مورد مداقه و قضاوت قرار می گیرد. این دختران برای به دست آوردن آنچه که حق ابتدایی و اساسی شان برای زندگی است با چالش های بسیاری روبرو هستند از یک سو خانواده مانع آنها می شود و از سوی دیگر چشم جامعه به سوی تمامی حرکت های آنهاست.
در جامعه امروزی ما کم نیستند دخترانی که از مناطق محروم و قریه جات به شهرها آمده اند تا در این فضا با ادامه تحصیل آینده خود را رقم بزنند. اما فضا برای حضور این دختران در جامعه بسیار کم و محدود است چرا که جریان های فکری در جامعه سنتی هر لحظه هر قدم آنها را مورد موشکافی قرار می دهد. از یک سو این دختران باید از قدرت استدلال و توانایی خوب در پیشبرد امورات زندگی داشته باشند و اعتماد کلی خانواده را برای حضور تنهایی در شهر و جامعه دیگر را از سوی خانواده کسب کنند و به راه ادامه تحصیل قدم بگذارند. این توانایی و قدرت باید به اندازه ای باشد که خانواده بتواند در مقابل طایفه و قوم بایستد و از حقوق این دختران دفاع نماید.
حتی اگر دختران موفق به راضی کردن خانواده شوند باز هم از شر طعنه های قوم و خویش که به دنبال کوچکترین لغزش از سوی آنان هستند در امان نخواهند بود و ممکن است با کوچکترین لغزش از ادامه تحصیل و رقم زدن آینده به دست خود محروم شوند.
از سوی دیگر انگشت قضاوت گر جامعه و مردمی که در شهر زندگی می کنند اما گرفتار ذهنی بسته و سنتی می باشند به سوی اینان است تا آنها را مورد هجوم قرار دهد. در بسیاری از موارد این دختران موفق به پیدا نمودن جای مناسب برای بود و باش نمی شوند چرا که صاحبان خانه ها حاضر نیستند تا به دختران مجرد و تنها اتاقی به کرایه دهند چرا که این کار را برابر با نابودی بنیان خانواده خود می دانند.
زنان بیش از مردان در دادن اتاق های کرایی به دخترخانم ها سخت گیر هستند و در بسیاری از موارد با قضاوت کردن نابجا و یا پیش داوری ها آنها را مورد اذیت و آزار قرار می دهند البته دلسوزی مردان نیز در بسیاری از موارد خالص و صادقانه نبوده بلکه با طرح مقاصدی به همراه است که بیش از پیش زمینه رنجش و یا مورد آزار و اذیت قرار گرفتن آنان را فراهم می کند.
البته مشکلات زندگی این دختران به همین چند مورد خلاصه نمی شود بعضی از این دختران نیز با قرار گرفتن در محیط دور از خانواده و افتادن در دام گروه های بزهکار و یا کلاهبردار و نشان دادن باغهای سرخ و سبز توسط آنها با گذشت زمان تعهداتی را که به خانواده داده اند را به فراموشی می سپارند و به راه هایی کشیده می شوند که سرانجام و عاقبت خوبی در آن برایشان دیده نمی شود. بعد از چندی و با خراب شدن اعتبارشان در نزد خویش و اقوام با پشیمانی به آغوش خانواده بر می گردند اما تنها بعضی از این دختران توسط خانواده مجددا پذیرفته شده و به خانواده ملحق می شوند برخی دیگر از اینان دوباره به دنیای کلاهبرداری برگشته و به عنوان طعمه برای مردان پولدار که توسط گروه تارگت می شوند قرار می گیرند تا به شیوه های گوناگون از آنها اخاذی صورت بگیرد.
شاید یکی از دلایل بارزی که موجب گرایش دختران به این دسته ها می شود قرار گرفتن در مضیقه باشد هر قدر میدان برای فعالیت های آنها محدودتر باشد و فشار مشکلات بر آن بیشتر شود اینان بیشتر خود را مجبور به پذیرفتن این راه می بینند و هر گاه کمی غریزه ماجراجویی نیز در آنها وجود داشته باشد دیگر مانعی بر سر راه آنها قرار نخواهد گرفت تا از ورود آنها به این دام جلوگیری نماید.
با وجود همه موانع و مشکلات فراروی دختران جوانی که به سمت رقم زدن آینده خود می روند، بسیاری از آنها موفق بوده اند و توانسته اند تا خود را به مراحل بالایی برسانند اما نیمی دیگر نیز در دام باغ های سرخ و سبز گیر مانده و از زندگی درست خود دور شده اند. اما به راستی با موانع و محدودیت ها و فشارهایی که گاها با قضاوت ها و پیش داوری ها برای اینان می سازیم، در پی اثبات چه چیزی هستیم؟
اگر بتوانیم پیش داوری ها را از میان برداشته و شرایط را طوری تنظیم نماییم که به هیچ طرف آسیبی نرسد می توانیم محیط مصئون تر و دختران شادتر و آگاه تری را در جامعه خود داشته باشیم.