ریشه‌های استبداد جنسیتی در جامعه‌ی افغانستان
ریشه‌های استبداد جنسیتی در جامعه‌ی افغانستان
استبداد جنسیتی در تمامی جوامع بشری به روش‌های متفاوت بوده و هست. اما این پدیده درافغانستان بیش‌تر از کشورهای همسایه و منطقه وجود داشته است. 

استبداد جنسیتی در تمامی جوامع بشری به روش‌های متفاوت بوده و هست. اما این پدیده درافغانستان بیش‌تر از کشورهای همسایه و منطقه وجود داشته است.

از سوی دیگر، حرکات و دادخواهی‌هایی نیز برای کاهش و مقابله با این پدیده در کشور ما در برهه‌های مختلف شکل گرفته است؛ اما دیده می‌شود که تاهنوز آنگونه که انتظار می‌رود، موفق نبوده است. اگرچه نمی‌توان جنبش‌هایی که در دفاع از حقوق و مسائل زنان، حمایت از جایگاه و نقش زن و مبارزه با تبعیض جنسیتی در افغانستان شکل گرفته است را نادیده گرفت، اما از ناکامی‌ها و یا هم استفاده‌جویی‌ها از جایگاه چنین موقعیت‌ها نیز نمی‌توان چشم‌پوشی کرد.

پرسش اساسی که این نوشتار به آن پاسخ می‌دهد این است که با وجود شکل‌گیری و فعالیت‌ های جنبش‌های زنان و مقابله با جنسیت‌زدایی، چرا هنوز هم زنان افغانستان در زیر پرچم مردان به‌دلیل جنسیت زنانه شان در حبس خانگی به‌سر می‌برند؟ به‌بیان دیگر چرا در عصر مدرن، زن افغانستانی به‌دلیل هویت جنسیتی مورد سرکوب و استبداد قرار می‌گیرد؟

برای از مقابله و یا کمرنگ ساختن استبداد جنسیتی ابتدا باید عوامل  شکل‌گیری آن‌را شناسایی کرد و سپس به کارکردها و اقدامات عملی پر داخت. بدون شک، استبداد جنسیتی در افغانتسان عوامل بسیاری دارد؛ اما در این میان می‌توان به بی‌سوادی، سنت‌های نادرست اجتماعی، نبود استقلال مالی زنان، برداشت نادرست از متون دینی و… می توان اشاره کرد.

 

بیسوادی:

بیسوادی عامل اصلی استبداد جنسیتی در افغانستان است و دلیل آن مشخص می‌باشد. جامعه‌ی که در آن سطح سواد پایین باشد و یا اینکه اکثریت بی‌سواد باشند، از حقوق، نقش و تاثیرگذاری برابر مرد و زن بی‌خبر هستند. میزان قدرت برای تغییر در نزد چنین افراد، شایستگی و تلاش نیست؛ بلکه هویت جنسیتی است. از آن‌جایی که در جوامع بی‌سواد، مردان از گذشته تاهنوز امور بیرون از خانه را به عهده داشته اند و زنان به امور منزل محصور بوده اند، این پدیده به یک عرف اجتماعی مبدل شده است. اینجاست که زن به دلیل هویت جنسیتی اش مورد تبعیض و ستم قرار می‌گیرد. تصمیم گیری به عهده مرد می‌باشد و زن نقش مشخصی ندارد و همواره باید اطاعت کند.

 

بیسوادی و فقر فرهنگی را میتوان به دو عنصر مشکل‌ساز در جامعه تشبیه کرد؛ پدیده‌ای بی‌سوادى قطع نظر از آنکه به زن یا مرد پیوند داده شود، امرى است نکوهیده و زشت و طبعا اثرات و تبعات ناگوار و نامطلوب را بدنبال مى داشته باشد.

 

سنت‌های نادرست اجتماعی:

معمولا سنت‌ها و یا عرف‌های اجتماعی از تکرار عمل‌های خوب و یا نادرست در جامعه به‌وجود می‌آید. برخی از سنت‌های اجتماعی و فرهنگی به‌اسطوره‌های یک مملکت بر می‌گردند و وجود شان به عنوان یک پشتوانه‌ی فرهنگی مهم است اما تعدادی از سنت‌ها که ریشه‌های دینی، اجتماعی و یاهم قومی دارند، باعث ستم و استبداد در جامعه می‌شوند.

اینجاست که ریشه‌های ستمدیدگی و استبداد جنسیتی را در فرهنگ جامعه نیز می‌توان دید، بنابراین زن و بازنمود ستمدیدگی آنان و یافتن ریشه های تبعیض جنسیتی را در فرهنگ باید جستجو کرد.

سنت های نادرست اجتماعی پدیده‌هایی هستند که قربانی می گیرند. اما بیشترین قربانی این باورها در کشور ما زنان و دختران هستند. ما شاهد سنت‌های عجیب و نامیمون در جامعه خود از دریچه‌ای فضای مجازی هستیم.

 

نبود استقلال مالی زنان:

داشتن استقلال مالی یکی از اصل‌های مهم تبدیل شدن به یک بزرگسال مستقل و مسئول است. اما نبود استقلال مالی در خانواده، اختیار یک زن را کاهش می‌دهد و نقش او را در تصمیم‌گیری‌ها تضعیف می‌کند. تجربه نشان داده است که زنان که استقلال مالی ندارند، وابستگی بیشتر دارند و از طرف دیگر، قدرت تصمیم‌گیری کمتری نیز دارند. وابستگی زن به مرد به دلیل مالی آن هم از دریچه جنسیت، شخصیت و جایگاه اجتماعی او را تضعیف می‌کند. فراموش نکنیم که یکی از ریشه‌های استبداد جنسیتی در افغانستان نیز نبود همین استقلال مالی خانواده‌ها و به‌خصوص زنان بوده است. زنان که شغل و یا درآمد مشخص داشته اند، خیلی کم مورد خشونت قرار گرفته اند و برعکس آنانیکه وابسته بوده اند، بیشتر خشونت‌های خانوادگی را متحمل شده اند.

برای دستیابی به چنین استقلالی بایستی پایه و اساس رفتار مالی سالم را ابتدا از خانه و سپس در نظام آموزشی گنجاند و پایه ریزی نمود؛ زیرا زمانیکه اساس و مبنای آموزش از خانه سالم باشد، این ریشه در جامعه نیز به صورت درست آن پی گیری خواهد شد.

 

برداشت نادرست از متون دینی:

دانشمندان که به صورت روشمند به استنباط دیدگاه‌های دینی می‌پردازند، در همۀ مسائل با هم اختلاف‌ نظر ندارند؛ زیرا بسیاری از این علوم یقینی‌اند. آنگاه در جامعه ما براساس ناتوانی و اختلاف در فهم معانی لغات، توجه داشتن یا نداشتن به برخی قراین و امثال این سطحی نگری ها سبب شده است تا نگاه مردم نسبت به جنسیت در افغانستان به گونه‌ای دیگر باشد.

 

جمع‌بندی

برای مقابله با استبداد جنسیتی موجود در افغانستان باید به ریشه‌ها و عوامل بنیادی آن که فقر فرهنگی و بی‌سوادی، سنت‌های نادرست اجتماعی، نبود استقلال مالی و تفسیرهای نادرست و افراطی از دین است توجه جدی صورت گیرد. هرچند اصلاحات در سه عنصر فوق در عصر طالبانی، بسیار دشوار به‌نظر می‌رسد؛ اما بدون شک، فرصت‌های مبارزه و مقابله به‌دست خواهد آمد و از طریق فضای مجازی و امکانات موجود می‌توان اقدام هرچند کوچک کرد.

در هرسه زمینه‌ی فوق می‌توان راه‌حل‌هایی بنیادینی در نظر گرفت اما نکته‌ی که در قدم نخست در این مقاله به آن توجه می‌شود، آموزش است. مقابله با فقر فرهنگی و سنت‌های ناروا و ایجاد یک ثبات مالی برای زنان از طریق آموزش نظام‌مند صورت می‌گیرد.

برای بهبود در رفتار و نگرش مالی دختران از طریق آموزش هایی که والدین در دوران کودکی و نوجوانی درخصوص مسائل مالی به فرزندان خود یاد می دهند، قابل مشاهده است. آموزش موجب افزایش عزت نفس فرزندان چه دختر و چه پسر شده و افزایش عزت نفس بر رفتارها و نگرش های مالی  تاثیر مثبت می گذرارد. باید دانست هر آموختگی یی ریشه در طفولیت و رفتار در خانواده دارد و از آنجا می شود بسیاری از بسترهای مناسب را برای دختران و زنان در آینده شان در جامعه ایجاد کرد.

 

 

 

  • نویسنده : زهرا فریبا؛ ماستر مطالعات زنان
  • منبع خبر : خبرگزاری زنان افغانستان