زن بودن تحت نظام سرمایه‌داری
زن بودن تحت نظام سرمایه‌داری

زن‌ستیزی و مردسالاری “طبيعت بشر” نيست. انباشت ثروت بطور خصوصی همراه با اشكال جديد توليد، در جوامع اشتراكی اوليه به شرايطی پا داد كه بخشی از جامعه كنترل ابزار توليد را بدست گرفت و بر كل زندگی اجتماعی مسلط شد و در اين بستر، تقسيم كار كمابيش خودبه‌خودی بين زن و مرد به يک مناسبات […]

زن‌ستیزی و مردسالاری “طبيعت بشر” نيست. انباشت ثروت بطور خصوصی همراه با اشكال جديد توليد، در جوامع اشتراكی اوليه به شرايطی پا داد كه بخشی از جامعه كنترل ابزار توليد را بدست گرفت و بر كل زندگی اجتماعی مسلط شد و در اين بستر، تقسيم كار
كمابيش خودبه‌خودی بين زن و مرد به يک مناسبات ستم‌گرانه بدل شد.
ستم بر زن، كهنه‌ترين و ريشه‌دارترين ستمی است که عليرغم تمام تغيير و تحولات جامعه طبقاتی، به درجات و اشكال مختلف بوجود خود ادامه داده است. اين ستم يكی از اركان قدرت تمام
ساختارهای اقتصادی و دولت‌های ستم‌گر است.
“جامعه‌ای كه زنانش در بند باشند، جامعه‌‌ی آزاد نيست و به همين ترتيب، جامعه‌ای كه به آزادی زنان اهميت می‌دهد و برای تحقق اين آزادی مي‌كوشد، جامعه‌ی كه در راه رهائی تمامی آحادش از همه انواع ستم و استثمار قدم برمی‌دارد و چين انقلاب چنين جامعه‌ای بود.” (باب آواکیان، کمونیسم نوین)
مائوتسه دون می‌گوید: “تا وقتی که حتی یک زن تحت ستم در دنیا وجود داشته باشد، هیچ‌کس واقعن آزاد نشده‌است.”
وی با تاکید بر لزوم انقلابات فرهنگی متعدد در پیش‌روی‌های جهش‌وار جامعه‌ی سوسیالیستی و اهمیت نقش زنان در این ارتباط چنین گفت که کل این بنای اجتماعی استثمارگرانه را زیر و رو می‌کنند، زنان به تنهایی عامل چنین انقلابی شده نمی‌توانند، چون نیاز مبرم به کارگرانی دارند که در سطح پرولتاریا یا ستم‌دیدگان باقی مانده‌اند و بورژواها و سرمایه‌دارانی که استفاده اعظمی را از این کار می‌برند در تلاش نگهداشتن تمام توده‌ها در سطح ستم‌دیده می‌باشند.
پداگوژی ستم‌دیده‌گان بهترین روش برای آگاهی و انقلاب در یک جامعه‌ی عقب‌مانده و فیودالی است.
سرنگون شدن استثمار انسان توسط انسان به عنوان شالوده‌ی سازمان اجتماعی ظهور مناسبات نوین در زیربنا و روبنای جامعه است، جوانه‌های دنیای آینده اند؛ زیرا باید به تمام توده‌ها ارزش کار یدی و کار فکری را فهماند.
کار یدی که نتیجه زحمات هزاران کارگر ستم‌دیده می‌باشد، اما سرمایه‌داران با رخنه و ایجاد تضاد بین این دو باعث بوجود آمدن اختلافات و مانع یکی شدن این توده‌ها می‌گردند، زیرا منافع سرمایه‌داران با این‌کار به خطر می‌افتد و سرمایه‌داران سراسیمه فریاد می‌زنند:
زنان دیگر چه می‌خواهند ما که همه چیز به آن‌ها دادیم!
به طور کامل می‌توان گفت سرمایه‌داران همه چیز می‌دهند؛ اما در لایحه‌ی مجموعه قوانینی که خود سرمایه‌داران وضع می‌کنند، به طور مثال با وارد نمودن کالاهای تجاری که به زنان احساس شی‌وارگی می‌دهد و تماما باید در خدمت مردان قرار گیرند و معنای کامل‌تر که تبدیل به خود کالا می‌شوند.
این نقشی است که سرمایه‌داران با در نظر داشت نظام حاکم بر جامعه آن‌ را طبیعی‌تر جلوه می‌دهند.
بردگی خانگی و نقش بدون مزد که تبدیل به وظیفه می‌شود زنان را به فعالیت‌های روزانه محدود می‌کند؛ غذا پختن، تمیز نمودن خانه، چیدمان وسایل خانه به عنوان یک استعداد تعهد و جوهر زنانگی پنداشته می‌شود.
زمانی‌ که بحث جوهر زنانگی زن به میان می‌آید واقعیت این است که زن بودن تحت نظام سرمایه‌داری به معنای درگیر بودن در کار اجتماعی، خانه‌داری، فرزندان، خانواده و امور جنسی می‌باشد.
این موارد نوعی از ستم پوشیده‌یی است که علیه زنان با در نظرداشت این که روح‌شان از این ماجرا خبر ندارد، زنان را نه تنها محدود و محروم بلکه در همان چارچوب نگه‌می‌دارد.
برای رهایی از این اسارت زنان نخست خود‌آگاه شوند و سپس به پداگوژی ستم‌دید‌گان بپردازند.
کار یدی کار روزمره‌ی که زنان روزانه آن هم بدون مزد به آن می‌پردازند و جزیی از نقش‌های تحمیلی است که جامعه داده‌است نخست باید بدانند که این‌ کار دارای ارزش است، زیرا در بسیاری از دهات این زنان اند که در روند تولید تا حاصل بدست‌آمده به کار می‌پردازند؛
به طور مثال: کشت زعفران که یک نمونه‌ی‌ آن است، این زنان هستند که زحمات بیش‌تر آن‌ را به دوش می‌کشند یا به طور رایگان یا با مزد ناچیزی.
زنی که تحت ستم قرار دارد به این وضعیت هیچ اعتراضی نه تنها نداشته بلکه خوشنود نیز است، اما زنی که در راه آگاهی قدم گذاشته است این وضعیت را به مفاد جمعی و همگانی تغییر می‌دهد، اما هیچ گاه باعث کامل آزادی زنان نمی‌گردند همان طوری که هیچ گاه مردان را آزاد نکرده‌اند. اگر زنی، شوهری با درآمد خوب داشته باشد، نیازی به کار و فعالیت اجتماعی خودش نمی‌بیند، بدون آنـکه بداند خود نیز در روند انقلاب تغییر رول اساسی را دارد…
اما باید گفت شرکت زنان در کار اجتماعی به رهایی‌شان نینجامیده است، اما چنین شرکتی عامل تعیین کننده در برانگیختن هوشیاری زنان نسبت به ستمی که بر آن‌ها شده و اجتماعی کردن شورش آن‌هاست. شرکت زنان در کار اجتماعی آگاهی آنان نسبت به مقوله‌ی ستم را بسیار افزایش داده‌است.
آن‌ها سرنوشت زن یا بدبختی زن بودن را بهتر می‌فهمند یا می‌توانند در تولید اجتماعی چگونه به گونه‌ی عالی نقش خود را ایفا کنند و باید نشان دهند که چگونه به وسیله‌ی هنر خود را در سطح خلاقیت برسانند.
یکی از وظایف پایه‌یی که زنان در قبال نوع دارند مسؤول رهبری انقلاب در خانواده هستند.
نخست باید رهبریت را در درون خانه آغاز کنند، اما نه از نوع پندار و کردار پدرسالاری و فیودالی؛ چون حق کار، حق آزادی،… یکی از ساده‌ترین حقوق انسانی یک زن است.
بنابر قول مائو: “زنان، نیمی از آسمان اند و اگر این بخش از آسمان بی‌حرکت باقی بماند معلوم می‌شود آن توفان‌های انقلابی که قرار بود دنیای کهن را در هم بپیچد، فقط نسیم گذرا بوده‌است.”

نویسنده: سلحشور
عضو گروه حرکت برای تغییر