ماتریالیسم همان طور که از نام آن پیداست از ماده و دنیای مادی بحث میکند یا به معنای دیگر، مادهگیرای بوده و از کلمهی انگلیسی (Material) گرفته شدهاست. ماتریالیسم در مقابل ایدهآلیسم قرار دارد که استوار بر عقیده به جهان ایدهآل و یا مافوق طبعیت در مقابل دنیای مادی واقعی میباشد. به این ترتیب ماتریالیسم […]
ماتریالیسم همان طور که از نام آن پیداست از ماده و دنیای مادی بحث میکند یا به معنای دیگر، مادهگیرای بوده و از کلمهی انگلیسی (Material) گرفته شدهاست. ماتریالیسم در مقابل ایدهآلیسم قرار دارد که استوار بر عقیده به جهان ایدهآل و یا مافوق طبعیت در مقابل دنیای مادی واقعی میباشد. به این ترتیب ماتریالیسم و ایدهآلیسم دو تیوری انتزاعی متقابل در مورد ماهیت جهان است؛ به طور مثال: ماتریالیست به جای این که رعد و برق را نتیجهی خشم خدا بداند، در نتیجهی وجود ذراتی در ابر و برهم خوردن آنها میداند در حالی که تفسیر ایدهآلیستها خشم خدا و یا نیروهای فوقالطبعیه را تصویرسازی میکند.
ایدهآلیسم، تفسیر اشیا و پدیدهها به طریقی است که روح را مقدم بر ماده میداند در حالی که ماتریالیسم تشخیص میدهد که هر چیز روحی وابسته به چیزی مادی است و به وسیله آن مشخص میشود و این تفاوت خود را در مفاهیم فلسفی عام جهان در کل و نیز در مفاهیم اشیاه وقایع خاص نشان میدهد.
ایدهآلیسم در بطن همیشه معتقد به دو دنیا است دنیای ایدهآل و دنیای مادی، ایدهآل را مقدم و مافوق مادی میداند از سوی دیگر ماتریالیسم فقط یک جهان میشناسد. جهان مادی و از اختراع یک جهان ثانی، تخیلی، اعلی خودداری میکند.
ریالیسم جدید وجود خشک و خالی ماده را از ماتریالیسم میپذیرد، ولی همه چیز دیگر را به ایدهآلیسم واگذار میکند.
ماتریالیستی میکانیک با ماتریالیستی مارکسیست چی تفاوت دارد؟
ماتریالیستی مکانیکی همه چیز در جهان منجمله حیات و شعور را به حد یک سیستم مکانیکی بیروح صرفا فعل و انفعالات مکانیک بین اجسام تقلیل میدهد؛ اما ماتریالیسم مارکسیستی مکانیک نبوده و دیالکتیکی است و برای فهم و معنای آن لازم است که ابتدا نکاتی را در مورد خود ماتریالیسم مکانیکی بفهمیم.
به زبان ساده ماتریالیسم مکانیک جهان را به صورت اشیا (ماده) تصور میکند در حالی که ماتریالیسم دیالیتک جهان را مجموعهای از پدیدهها میداند که ماده (اشیا) در آن از شکل به شکل دیگر تغییر میکند انگلس در این مورد میگوید: (جهان را نباید به صورت مجتمع از اشیا حاضر و آماده دید؛ بلکه باید آن را به صورت مجتمع از پروسههای دید که در آنها اشیا به ظاهر پایدار یعنی مفاهیم در حال تغیر بلاانقطاع بوجود آمدن و از بین رفتن هستند).
در ماتریالیسم میکانیک باور بر این است که برای به حرکت آوردن یک شی، شی دیگر باید فشار وارد کند، اما در ماتریالیسم دیالکتیک حرکت ماده را در برگیرندهی تمام تغییرات و پروسههای جهان از تغییر مکان ساده صرف تا تفکر میداند و از این رو تنوع ناامتناهی شکلهای حرکت ماده تغییر شکل یکی به دیگری تکامل شکلهای حرکت ماده از ساده به پیچیده یعنی از عادی به عالی میبیند این است که
مارکس و انکل با تعقیب جنبهی انقلابی نظریات هگل و آزاد کردن آن از محدودیتهای ایدهآلیستی مفهوم ماتریالیست دیالکتیکی تکامل را بنیاد نهادند. کلید فهم تکامل در طبیعت و جامعه و در ضمن جهشها در تداوم که مشخصه متناقض آن در تمام پروسهها عمل میکنند نهفته است.
ماتریالیسم مکانیکی تصور میکرد که جهان به یک صورت باقی میماند، یعنی جهان ماشین بزرگی است که همیشه یک عمل واحد را انجام میدهد و همان محصولات همیشگی را بیرون میدهد. در یک دور جاودانی پروسههای معین میچرخد. بدین طریق تصور میشد که ستارهها و منظومهی شمسی همیشه به همان صورت که هستند باقی میمانند و زمین نیز با قارهها، اقیانوسها، گیاهان و حیواناتش به همان صورت بدون کدام تغییر ادامه خواهند یافت.
ولی این مفهوم جای خود را به مفهوم تحول که تمام عرصههای پژوهش را بدون استثنا در برمیگیرد دادهاست. علوم در انزوا از جامعه پیشرفت نمیکند. کاربرد وسیع ایدهی تحول تنها در اثر تصدیق آن توسط تیوریهای علمی نبود، بلکه در اصرار مورد قبول قرار گرفتن آن توسط نیروهای شکوفا و نو سرمایهداری صنعتی بود که خود مشوق علوم بودند.
ماتریالیسم دیالکتیکی جهان را نه به صورت ساکن و نه بلا تغییر میانگارد؛ بلکه به صورت درگیر در یک پروسهی تکامل مداوم میبیند. تکامل یک پروسه را هموار و بلاانقطاع و بیوقفه ندانسته؛ بلکه پروسهای میبیند که در آن مراحل تغییر تحولی توسط انقطاع در تداوم، بوسیله جهشهای ناگهانی از حالتی به حالت دیگر قطع میشوند. نیروی محرک این حرکت جهان شمول را نه در اختراعات توهمات ایدهآلیستی؛ بلکه در خود پروسههای مادی جستوجو میکند. دیالکتیک به معنای درست آن مطالعه تضادها در نفس جوهر اشیا است.
دیالکتیک را میتوان علم قوانین عام، حرکت و تکامل طبیعت، جامعهی انسانی و تفکر دانست. شیوهی دیالکتیکی برخورد به وسیله کاربرد چیزیست که ما به آن طریق فهم ماتریالیستی طبیعت، تاریخ و تمام پروسههای خاص طبیعت را به کاوش میگیریم. بناً دیالکتیک یک راهکار است نه یک فرمول عام و نه یک سیستم فلسفی انتزاعی، دیالکتیک
برای فهم اشیا در پروسهی تغییر آنها کمک میکند.
ماتریالیسم دیالکتیک، ابزار تیوریک در دست مردم برای تغییر جهان است. بنابرین این مارکسیسم در پی ایدههای برخاسته از تجربه و عمل است پس میتوان گفت که ماتریالیسم دیالکتیک به معنای واقع یک فلسفهی مردمی است که استوار به علم و عمل میباشد.
نویسنده: شبانه اصلاح ستانکزی
عضو گروه حرکت برای تغییر