خانمها و آقایان، در همین آغاز و پیش از پرداختن به اصل موضوع، خواهشمندم به احترام قربانیهایی که بر زنان افغانستان در مبارزه علیه استبداد طالبانی تحمیل شده، ۲۰ ثانیه سکوت کنیم. با درود! من به نمایندگی از جنبشهای اعتراضی زنان افغانستان اینجا سخن میگویم. من از کشوری آمدهام که این روزها سختترین بحران انسانی […]
خانمها و آقایان،
در همین آغاز و پیش از پرداختن به اصل موضوع، خواهشمندم به احترام قربانیهایی که بر زنان افغانستان در مبارزه علیه استبداد طالبانی تحمیل شده، ۲۰ ثانیه سکوت کنیم.
با درود!
من به نمایندگی از جنبشهای اعتراضی زنان افغانستان اینجا سخن میگویم. من از کشوری آمدهام که این روزها سختترین بحران انسانی و بدترین محرومیت حقوق بشری را میگذراند. این روزها آزادی، بیارزشترین و حقوق بشر بیمعناترین واژهها در افغانستان اند.
شش ماه میشود که جهان ما را به دست گروهی سپرده که زمانی خود آنان را تروریست میخواند. بلاهایی که این گروه بر سر مردم ما آورده، بیشمار اند. اینجا چند مورد را شمارهوار ذکر میکنم و از شما میخواهم که آن را با اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر مقایسه کنید:
۱. طالبان آزادی مردم را سلب و شهروندان را به گروههای خودی و غیرخودی تقسیم بندی کرده اند. اقوام غیرخودی مورد تبعیض نظاممند قرار دارند. خانهها و زمینهایشان غصب و خودشان مجبور به کوچ اجباری میشوند؛
۲. مردم به خصوص زنان و کودکان مستقیماً تحت شکنجه، تعذیب، تحقیر و انواع آزار و اذیت جسمی و روحی قرار دارند. نه تنها از خدمات غذایی، بهداشتی و رفاهی برخوردار نیستند بر عکس جبراً وادار میشوند تا غذای سربازان طالبان را تأمین کنند.
۳. کسی حق ابراز نظر و آزادی عقیده ندارد. صاحبان دیدگاه مخالف، کشته یا به بند کشیده میشوند. فروزان و همراهانش در مزار شریف، عالیه عزیزی و ده ها زن دیگر در هرات، پروانه ابراهیمخیل، تمنا زریاب پریانی با خواهرانش و صدها زن دیگر در کابل، نمونههایی از این خفقان گسترده اند؛
۴. تبعیض نظاممند علیه زنان روا داشته میشود. در نتیجهٔ این تبعیض چند میلیون دختر از رفتن به مکتب و حدود چند صد هزار زن، از کار در ادارات دولتی محروم شده اند؛
۵. حتی حق مهاجرت که حق هر انسانی است، از مردم ما گرفته شده است؛ دستگیری ۴۰ تن از زنان و مردان به اتهام فرار از کشور در مزار شریف یکی از نمونههای آن است.
این فهرست میتواند بسیار طولانی شود ولی من به منظور اجتناب از ضیاع وقت، به همین مختصر اکتفا میکنم.
اگر با ذکر این موارد مجاب نشدید که مردم ما گرفتار چه فاجعهٔ عظیمی شدهاند، شاید شنیدن این خبر که در کشور من، والدین برای زندهماندن، فرزندانشان را میفروشند، شما را متوجه عمق فاجعه بسازد.
راستی سال پایان بردگی و خرید و فروش انسان کدام بود؟
ازدواجهای اجباری و زیر سن، خشونتهای خانوادگی، محصورکردن زنان در چهاردیواری خانه، ضرب و شتم و تحقیر زنان در خیابانها، سرکوب اعتراضهای مدنیشان به واسطهٔ گلوله، گاز اشکآور، اسپری مرچ و شوکر برقی از دیگر بدبختیهای زنان افغانستان است.
شاید بگویید ما ۲۰ سال تلاش کردیم و نتیجه نداد. شاید بگویید مشکل شما داخلی و حلنشدنی است. بله مسألهٔ افغانستان یک بعد داخلی دارد. اما این هم بوده که مداخلهٔ خارجی به منظور حفظ و بقای بیعدالتی، نابرابری، تبعیض و تعصب در افغانستان آشکارتر است.
وقتی اعتراضات حقخواهانه و اصلاحطلبانهٔ ما سرکوب میشد، دنیا ساکت بود. وقتی میگفتیم، پول کمک شما به تروریستان میرسد و یک بخش دیگر آن را به قمندانهای نظام باج میدهند، دنیا خاموش بود؛ وقتی گفتیم ۸۰ درصد مردم روستایی فراموش شده اند و از این پولها هیچ سودی نمیبرند دنیا توجه نکرد. وقتی گفتیم فلان کس متقلب و فاسد است، دنیا تحمیلش کرد. جهان نه تنها دربارهٔ تقلب رییس جمهور فراری که مردم را به انتخابات بی باور کرد چیزی نگفت که اعتراضات عدالتخواهانهٔ ما را نادیده گرفت. در پایان هم، وسط فاجعه رهایمان کرد تا برای نجات جانمان از بال هواپیما آویزان شویم.
حالا شما بگویید تقصیر این همه مصیبت به چه کسی برمیگردد؟
هر زنی که در خیابان شلاق میخورد یا دختری که زیر شکنجه کشته میشود، یک بخشی از مسؤولیتش متوجه شماست چون از پول مالیاتتان که به افغانستان فرستاده میشد، نظارت نکردید و علیه سیاستهای نادرست موضع نگرفتید.
خانمها، آقایان!
من با زبان دیپلوماتیک سخن نمیگویم، صریح و روشن از جهان میخواهم که به جای گوش، از چشمهای خود در فهم و درک وضعیت مردم افغانستان استفاده کنند؛ چون سیاستمداران ما دروغ گفته و دروغ میگویند.
خواستهای فوری ما قرار زیر است:
۱. مردم افغانستان به کمکهای فوری بشری نیاز دارند اما این کمکها نباید از طریق طالبان به مردم فرستاده شود؛ نهادهای بینالمللی که مسوول کمک رسانی میشوند باید کمکها را مستقیم توسط زنان به زنان برای خانواده هایشان برسانند.
۲. بر طالبان فشار وارد شود تا زنان و دخترانی را که اختطاف کرده اند، فوراً آزاد کنند؛
۳. بخش حقوق بشر پارلمان اروپا باید برای مستندسازی و آگاهی از رویدادهای افغانستان، نشانی ایمیل و نشانیهای مشخص دیگری را در اختیار مردم افغانستان بگذارند تا مردم روزانه قضایای نقض حقوق بشری را گزارش کنند؛
۴. سرکوب، اختناق، تبعیض نظاممند جنسیتی، قومی، دینی، مذهبی و تفتیش عقاید باید فوری متوقف شوند؛
۵. جنگجویان طالبان پابند هیچ اصل و قاعدهٔ مدنی نیستند. آنها در مناطق مورد منازعه در نقاط مختلف افغانستان، مرتکب شدیدترین جرایم جنگی و جرایم علیه بشریت شده اند. دادگاه بین المللی کیفری باید این موارد را به صورت جدی پیگیری کند؛
۶. همایش بینالمللی با مدیریت سازمان ملل متحد برای بازگرداندن قدرت به مردم و توافق روی یک راه حل سیاسی برای گذار از وضعیت کنونی نیاز فوری است.
شعار (نان، کار ، آزادی) حد اقل خواست انسانی ما است که با گلوله و گاز اشکآور پاسخ داده میشود؛ و به جرم سردادن همین شعار ما را مفسد، فروخته به غرب و فاحشه مینامند.
هر چند ما آموختیم که دود کاغذ از سوزش گاز اشکآور میکاهد، اما پرسش این است:
در جهانی که آب شدن یخهای قطبی با دود یک کارخانه در برلین و کارخانه ای در کابل ربط دارد، پس چرا درد انسان افغانستانی با بقیۀ دنیا بیربط است؟
از توجهتان تشکر میکنم.