مصاحبه با اولین مؤسس استودیو یوگا در افغانستان
مصاحبه با اولین مؤسس استودیو یوگا در افغانستان
یوگا از قدمت بسیار دیرینه برخودار است و امروزه در جهان به موضوع بسیار حائز اهمیت بدل شده است. نقش یوگا روی سلامت روحی، روانی، عاطفی و حتی جسمی افراد نظر به تحقیقات مختلف ثابت شده است. آگاهان حوزه سلامت روان و ذهن انجام یوگا را به افراد توصیه می‌کنند؛ اما یوگا در افغانستان تجربه‌ای جوان ولی با سرنوشت غم‌انگیزی بود. در این مصاحبه با بنیانگذار ممتاز یوگا سنتر؛ خانم فخریه ممتاز از فراز و فرودهای کارشان پرسیده‌ایم.

یوگا از قدمت بسیار دیرینه برخودار است و امروزه در جهان به موضوع بسیار حائز اهمیت بدل شده است. نقش یوگا روی سلامت روحی، روانی، عاطفی و حتی جسمی افراد نظر به تحقیقات مختلف ثابت شده است. آگاهان حوزه سلامت روان و ذهن انجام یوگا را به افراد توصیه می‌کنند؛ اما یوگا در افغانستان تجربه‌ای جوان ولی با سرنوشت غم‌انگیزی بود. در این مصاحبه با بنیانگذار ممتاز یوگا سنتر؛ خانم فخریه ممتاز از فراز و فرودهای کارشان پرسیده‌ایم.

پرسش: خانم ممتاز لطفا در مورد بودجه، منابع، امکانات و تاریخ تأسیس “ممتاز یوگا سنتر” و موقعیت آن بگویید و اینکه نمایندگی‌هایی آیا داشت یا خیر؟

پاسخ: استودیو یوگا را با امکانات و منابع شخصی خود در سال ۲۰۱۷ در کارته چهار کابل، تاسیس کردم، قبلا یک کمپنی آی‌تی بنام “ممتاز‌هاست” داشتم و از طریق آن ما این استودیو را باز کردیم و بنابر شرایطی نتوانستیم نمایندگی داشته باشیم.

پرسش: طبعاً هر کاری مشکلات خود را دارد. مهم‌ترین چالش‌هایی که در جریان کار روبرو شدید از چه قبیل بود؟

پاسخ: بیشترین چالش نداشتن امنیت و ثبات یا بیشتر شرایط سیاسی کشور بود، نبود یک دولت با کفایت بزرگترین چالش بود که ما داشتیم چون دولت با یک ساختار خیلی فاسد ساخته شده بود و کنار آمدن با همچون وضعیت یک کار بسیار سخت بود.

و اینکه تو میتوانستی یک کار جدید را آغاز بکنی و قطعا نبود یک دولت قوی و سالم یکی از بزرگترین چالش های ما بود.

پرسش: مردم به‌طور کلی چه واکنشی نسبت به یوگا داشتند؟

پاسخ: چون یوگا یک چیز جدید بود بین مردم افغانستان و تعداد کمی که با یوگا آشنایی داشتند، علاقمند بودند و کار ما را تقدیر می‌کردند البته در دنیایی واقعی، و چون فعالیت‌ام برای رسانه های ملی و بین‌المللی خیلی جذاب بود و زیادتری از رسانه ها فعالیت‌هایم را تحت پوشش قرار می‌دادند؛ گزارش و مقاله از کار ما می‌ساختند و در رسانه های اجتماعی که نشر می‌شد، ما هم نظریات مثبت داشتیم هم منفی، گاهی نظریات مذهبی می‌شد، گاهی دینی و گاهی هم نظریات سیاسی می‌شد. سیاسی به این دلیل که اگر بگویم یوگا منشا اش از هند است؛ من نمیتوانم بگویم از هند است چون یوگا بیشتر از پنج هزار سال قدمت دارد، وقتی قدمت یوگا بیشتر از پنج هزار سال باشد، پس در آن زمان نه افغانستانی بوده و نه هندوستانی، چون افغانستان و هندوستان یک کشور و یک منطقه بوده پس ما نمیتوانیم بگویم که یوگا منشا اش از هند است ولی در وضعیت کنونی یوگا بیشتر در هند مروج است و به همین دلیل مساله کمی سیاسی میشود بین افغانستان، هند و پاکستان.

پرسش: از خوشترین تجربه‌ و خاطره‌های‌تان در مرکز بگویید؟

پاسخ‌: من خاطرات جالب دارم از دوره که در افغانستان با خانم ها تمرین یوگا میکردم.

ما تنها یوگا استودیو نداشتم ما یک جامعه داشتیم که خانم ها می‌آمد و با هم زندگی میکردند، ما مثل یک خانواده بودیم، حتی اگر به یکی از اعضا یا شاگردان ما اتفاق پیش می‌آمد همه‌گی میرفتیم دیدنش، یا اگر یکی از اعضا عزیز اش را از دست می‌داد، همه میرفتیم فاتحه، در خوشی‌ها و غم‌ها با هم شریک بودیم، ما تنها یوگا نمی‌کردیم، ما با هم می‌رقصیدم، غذا می‌خوردیم، تمرین یوگا میکردیم. ما خیلی از مناسبت ها را با هم جشن می‌گرفتیم ما مثل یک خانواده بودیم.

پرسش: چه تغییراتی را در شاگردان‌تان پس از گذراندن دوره‌های یوگا شاهد بودین؟

پاسخ: ما کسانی را داشتیم که می‌خواستند خودکشی بکنند، کسانی را داشتیم که بسیار افسرده بودند، یا کسانی که زانو درد و کمر درد بودند و بعد از تمرین یوگا با ما، حال شان بهتر می‌شد.

پرسش: اولین باری که شنیدین دولت سقوط کرد چه احساس کردین؟

پاسخ: زمانیکه دولت سقوط کرد من در خود استودیو بودم، تقریبا سقوط‌ها را در کابل شاهد بودم، سقوط دولت داکتر نجیب، سقوط حکموت مجاهدین، آمدن طالبان، البته سقوط طالبان را در اول شاهد نبودم، ولی اینبار سقوط یک حکومت نیم‌بند بنام دیموکراتیک را هم شاهد بودم، سخت بود ولی یک حالتِ بود که در چند سال اخیر همه‌گی پیشبینی همچین روزی را ‌می‌کرد و متاسفانه همچین روزی هم اتفاق افتاد.

پرسش: چه زمان و چطور از افغانستان خارج شدید؟

پاسخ: تا یک‌ونیم ماه بعد از سقوط جمهوریت من در کابل ماندم و با شرایط خیلی سخت مواجه شدم، شرایطِ که تو باید سکوت کنی، خودت را پنهان کنی، در سن‌وسالی هستی که مادر هستی، خانه داری، کاری بسیار سختی بود. در ماه دیسامبر ۲۰۲۱ طالبان در استودیو من آمدند، هر چند این شرایط برایم جدید نبود چون من در سال ۲۰۲۰ هم تهدید شده بودم، و به همین دلیل از استودیو بزرگ که جور کرده بودیم، تغییر مکان دادم و در یک مکان دیگر رفته بودم، ولی طالبان رفته بود در استودیو اول من و در باره من پرسیده بود، نگهبان جوابش داده بود که حالا اینجا نیست، یکجای دیگری رفته، بعدش طالبان آمدند طرف خانه‌ما، در ساختمان که ما زندگی میکردیم از مردم محل نشانی های مرا پرسیده بود. در کل همه اینها نتیجه همان حکومت فاسدِ بود که ما در بیست سال شاهدش بودیم.

پرسش: با چه چالش‌‌هایی در جریان خروج روبرو شدید؟

پاسخ: باز هم تمام صحبتم بر می‌گردد، به همان نظام فاسد بیست ساله‌ی که ما داشتیم، که او فساد کشانده شد حتی در جریان تخلیه و نام من در لیست میدان هوایی برای خروج بود، اما من نتوانستم وارد میدان هوای شوم و برای یک‌ونیم ماه به کابل ماندم و بعد از یک‌ونیم ماه با کمک بعضی سازمان های حقوق بشری توانستم وارد پاکستان شوم، مدت دو سال در پاکستان ماندم، همین که دو سال پاکستان ماندم خودش یک چالش بزرگ بود، انصافاً حق من نبود که دوسال منتظر می‌ماندم با وجود او ویزاهای حقوق بشری که خیلی‌ها توانستند بیرون شوند ولی من که بیشتر حق او امتیاز ها را داشتم دو سال منتظر ماندم، من از خیلی جاها بلاک میشدم، همان مافیاهای که بیست سال داخل افغانستان بودند همان مافیاها سری راهم قرار گرفتند و باعث شدند از فرصت های آن ویزاها برخوردار نشوم، و بلاخره توانستم با نتورک یا شبکه‌های که داشتم وارد کانادا شوم. یا بهتر است بگویم چندین سال با فعالیت‌های که داشتم، این فعالیت هایم بیشتر بخاطر جذابیت کارم ایجاد شده بود و من از طریق ای نتورک ها توانستم خودم را برسانم به کشور کانادا.

پرسش: دل کندن از یک عمر تلاش و تجربه و دوست و آشنا برای‌تان چه حسی داشت؟

پاسخ: در هر حالت میشه بگویم یک بازنده هستیم وقتی خانه که یک عمر برای ساختنش زحمت میکشی از دست میدهی، او هست‌و‌بود را که تو یک عمر زحمت میکشی و از دست میدهی، کار خیلی سختِ است که تو همه چیز را با وجود همه سختی‌ها و چالش‌ها درست میکنی، و همه چیز را رها میکنی مثل اینکه اصلا چیزی نبوده، کار اصلا ساده‌ی نیست و صحبت در این مورد برایم خیلی سخت است.

همکارهایم و شاگردانم بجایم ماندند و او کسانیکه مثل خودم مستحق بودند و آنهای که جان شان در خطر بود، آنهایی که دایماً مثل خودم آمد پیش کمره‌ها و با من در رسانه ها همکاری کردند آنها هنوزم جان شان در خطر است و این بزرگترین صدمه ذهنی است که به خودم میرسد.

پرسش: از خوشترین تجربه‌ و خاطره‌های‌تان در مرکز بگویید؟

پاسخ: من و شاگردانم به هم اعتماد داشتیم، به حدی که اگر مناسبتِ بود ما خانم‌ها جمع می‌شدیم موسیقی میگذاشتیم، می‌رقصیدم، و ما یک کمره امنیتی در دفتر داشتیم و خانم‌ها اصلا حساس نمی‌شدند بخاطر او کمره، زیرا به ما اعتماد داشتند، رابطه خیلی نزدیک و صمیمی را ایجاد کرده بودیم، مثل یک خانواده بودیم.

خاطره بد بجز از اینکه چطور همه چیز را رها کردیم و آمدیم، خاطره بد دیگرم اینست که انسانها در افغانستان خصوصا زنها درد های خیلی عمیقی داشتند و دارند و با او درد زندگی کردند، عادت کردند، حتی جز عادی بودن زندگی شان شده، و این برای من چیزی بد بود و است. آدم‌ها در افغانستان در شرایطِ که بزرگ شدند و زندگی کردند حتی مجبور میشوند که برای خوشبختی به خیلی مسایل بزرگ فکر بکنند، به مسایل پیش پا افتاده و کوچک اصلا نمی‌توانند فکر بکنند، و همین مسایل کوچک از زندگی شخصی ما است که وارد زندگی اجتماعی ما می‌شود و مشکلات را برای ما می‌سازد. این گِره خیلی بزرگ بود در افغانستان، بین آدم‌ها و اجتماع و من از این مساله خیلی رنج می‌بردم و میبرم.

پرسش: روند تطابق شما با محیط جدید چگونه بود؟ آیا اینجا جا افتاده‌اید؟

پاسخ: این سوال بسیار برایم سخت است مشابه همین سوال را اینجا از من می‌پرسند و من تا هنوز نتوانستم این سوال را جواب دهم، من هنوز در شرایطش قرار نگرفتم که همچین سوالی را بتوانم جواب دهم، خیلی سخت است که تو در یک کشور با فرهنگ، عادات و تفکرات متفاوتِ بزرگ میشی و در جای دیگر مجبوراً قرار میگیری یا پرت میشی که هیچ چیز مثل جای که تو در آن بزرگ شدی نیست، همه جیز غریب است. و اینکه چی وقت جا می‌افتم؟ نمی‌دانم شاید اصلا جا نیوفتم، شاید بدین دلیل باشد که من در سنِ نیستم که بتوانم راحت جا بیوفتم، در یک کشورِ که کاملا با کشور خودم متفاوت است. اگر چه برایم جفرافیا و مرزها مهم نیست ولی او جایکه خودم در آن بزرگ شدم مهم است.

پرسش: چه برنامه‌هایی برای آینده در زمینه یوگا دارید؟

پاسخ: برنامه فعلی‌ام که در جریان نیز است؛ یک تعداد صنوف آنلاین رایگان برای زنهای مهاجر افغانستان در تمام دنیا، این برنامه فعلی‌ام است. یک گروپ واتساپ دارم که در این گروپ خیلی‌ها وصل می‌شود و روزهای شنبه به وقت ونکوور با خانم‌ها تمرین میکنیم، خانم ها از کشور های مثل کانادا، آمریکا، اروپا، پاکستان و حتی افغانستان وصل میشوند و باهم تمرین یوگا می‌کنیم. و فعلا بطور کامل در شهر که در آن زندگی می‌کنم، آشنا نشدم، بعد از آشنای کامل با این شهر؛ برنامه آینده‌ام هست که در این شهر یک استودیو یوگا داشته باشم. همچنان پلان دارم که ویدیوهای به زبان خودمان یعنی دری ثبت کنم و از طریق شبکه‌های اجتماعی در دسترس خانم‌های که نمی‌توانند با من تمرین کنند قرار بدهم و آن خانم ها از او ویدیو‌ها استفاده کنند، اگر چه این به این معنا نیست که حالا فقط من هستم که این کار را میکنم، ویدیو های زیادی در زبان انگلیسی و فارسی وجود دارد، ولی لهجه دری و لهجه فارسی تفاوت های دارد و ممکن خیلی‌ها از اینکه با من تمرین کنند و از ویدیو های من استفاده کنند بیشتر راحت باشند به همین خاطر میخواهم هر چه زودتر همچین ویدیو های را نشر بکنم که خانم ها بتوانند استفاده کنند.

 

  • نویسنده : خبرگزاری زنان افغانستان
  • منبع خبر : خبرگزاری زنان افغانستان