چیستی مبارزه و مبارز
چیستی مبارزه و مبارز

قبل از هر مبارزه‌یی نیاز است که دلیل مبارزه و انقلاب خود را بدانیم و به این سوال پاسخ دهیم که ما برای چی و برای کی مبارزه می‌کنیم؟ زمانی راه ما مشخص می‌شود که ما برای توده‌ها جهت رهایی و دنیای بهتری (خالی از هر نوع ستم) مبارزه ‌کنیم، لازم است که بدانیم این […]

قبل از هر مبارزه‌یی نیاز است که دلیل مبارزه و انقلاب خود را بدانیم و به این سوال پاسخ دهیم که ما برای چی و برای کی مبارزه می‌کنیم؟
زمانی راه ما مشخص می‌شود که ما برای توده‌ها جهت رهایی و دنیای بهتری (خالی از هر نوع ستم) مبارزه ‌کنیم، لازم است که بدانیم این مبارزه، مبارزه‌ی ساده‌یی نخواهد بود. ما در این راه به مشکلات زیادی که سبب رنج درونی انسان می‌شود روبه‌رو خواهیم شد، اما یک روشن‌گر انقلابی باوجود‌ی که می‌داند از درون در حال عذاب است هرگز از رنج خویش خسته نمی‌شود و از متضرر شدن نمی‌هراسد و در عین حال می‌داند وقتی توده‌‌ای از مردم را که می‌خواهد با آن‌ها به آگاهی برسد و مسبب آگاهی آن‌ها نیز شود تا یک مبارزه‌ی راستین در راه انسانیت داشته باشند فقط نباید به جهت رهایی از روز‌مرگی جمع‌شان کرد، بلکه جمع شدن‌ آن‌ها باید مسبب ایده‌ها و پراتیک برای رهایی و جامعه‌ی آن‌ها شود که در نتیجه جمع‌شدن و پراتیک‌شان به یک عمل انقلابی ختم شود.
کسانی‌ که در راه آگاهی توده‌ها و یک انقلاب راستین قدم برمی‌دارند باید بدانند که مردم دچار فریب و خود‌فریبی اند. بدین معنا که می‌دانند و سکوت می‌کنند برای این‌ که از هرج و مرج می‌ترسند یا این‌ که نمی‌دانند و از سمت طبقات بالا یک سلسله موارد را خواسته یا ناخواسته می‌پذیرند، جامعه‌ی افغانستان نیز چنین عمل می‌کند و عمل‌شان خالی از این ۳ حالت نیست؛
حالت اول: یا تحت ستم قرار می‌‌گیرند و ستم را می‌پذیرند.
حالت دوم: می‌خواهند با سکوت خود از هرج و مرج جلوگیری کنند.
حالت سوم: این که مورد فریب طبقات بالا قرار می‌گیرند و پذیرای ستم بر خود می‌شوند که در هر ۳ حالت، حالت فریب و خودفریبی در آن‌ها بوجود می‌آید.
در این حالت ما نیاز داریم به عنوان مبارزین واقعی ریشه‌های ستم را در جامعه‌ی خود پیدا کنیم و به برای از بین بُردن ریشه‌های ستم در جامعه به مبارزه بپردازیم.
مشکلات زیادی‌ است که ما هر روز با آن‌ها مبارزه می‌کنیم، اما هرگز نوعیت مبارزه‌ی ما آگاهانه و برای تغییر وضعیت موجود نبوده و نیست.
به همین دلیل طبقات بالا همیشه بالا و طبقات پائین همیشه در همان سطح پائینی که قرار دارند در همان سطح باقی می‌مانند. همچنین ما برای ایجاد تغییر و ایجاد یک جامعه‌ی انسانی هرگز نمی‌توانیم برای مردم بگوئیم که شما چنین عمل کنید و یا در روابط خویش چنین رفتار کنید، نیاز است که ما چگونگی فکر و ماهیت فکری آن‌ها را به چالش بکشیم این‌جاست که می‌شود روابط اجتماعی که بر اساس طبقات اجتماعی‌ است را تغییر دهیم یعنی ما برای تغییر جامعه نیاز است که از تغییر مناسبات جامعه شروع کنیم. بدین معنا وقتی مناسبات فکری ما تغییر کند، روابط تولیدی ما نیز که منشایی از روابط اقتصادی و یا طبقات کاری است نیز تغییر خواهد کرد. اما نیاز است که بدانیم وقتی ما در مورد طرز فکر جامعه با مردم به بحث می‌پردازیم، مردم بحث را به آن چارچوبی که می‌خواهند به پیش خواهند بُرد، اما ما به عنوان مبارزین واقعی باید بحث‌ها را به یک چارچوب واقعی بکشانیم این‌جاست که می‌شود سبب شد تا مردم از دایره‌های افکار طبقاتی و غیرانسانی خود کم کم رها شوند، ما به عنوان افراد انقلابی قرار است با مردم به واقعیت موضوعات برسیم، اما فقط رسیدن به اصل مسایل و پیدا کردن مشکلات و دلایل اصلی مشکلات راه حل نیست، ما نیاز داریم که یک نگاه ماتریالیسم دیالکتیکی به اوضاع داشته باشیم (هم واقعیت‌ها را بدانیم و هم بخاطر بهتر شدن اوضاع بتوانیم در اصل مباحث تغییر ایجاد کنیم) مثلاً قرار است ما ریشه‌های فقر در افغانستان را بدانیم، فقط دانستن دلایل و ریشه‌ها برای ما کافی نخواهد بود، این فهمیدن نیاز به تغییر دادن نیز دارد.
ما به عنوان کسانی عمل کردیم که در حقیقت‌ واقعیت‌ها نیز تغییر ایجاد می‌کنند، ولی مسئله این‌جاست که نباید از واقعیت‌‌ها بترسیم باید با آن‌ها روبه‌رو شویم. طوری که همه می‌بینیم بنام‌های متفاوتی مثل فرهنگ، دین یا در کل مناسبات، ما از واقعیت‌های موجود در افغانستان فرار می‌کنیم و همین است که مباحث همیشه در نزد ما دگم مانده است و هرگز به حقیقت‌ جنگ، صلح، فقر و گروه‌های مختلف به وجود آماده نمی‌رسیم، بنابراین ما نیاز داریم تا برای حرکت‌ تجدید فکر و اندیشه نمائیم، آن هم اندیشه‌ی ماتریالیسم دیالکتیکی که هم تغییر می‌دهد و هم تغییر می‌کند.

نویسنده: رسا، عضو گروه حرکت برای تغییر