از فرش سرخ تجارت تا سنگ فرش های مهاجرت
از فرش سرخ تجارت تا سنگ فرش های مهاجرت

صدیقه مشتاق یکی از بنیانگذاران موسسه‌ی فارابی درکابل، عضو بورد رهبری اتاق تجارت و صنایع زنان و فعال حقوق زن؛ بیش از یک دهه  تجارت پررونق در افغانستان داشت. او با پهن کردن فرش سرخ تجارت زمینه‌ی اشتغال و تحصیل را برای زنان و دختران افغانستان فراهم کرده بود اما با تحولاتی که در افغانستان […]

صدیقه مشتاق یکی از بنیانگذاران موسسه‌ی فارابی درکابل، عضو بورد رهبری اتاق تجارت و صنایع زنان و فعال حقوق زن؛ بیش از یک دهه  تجارت پررونق در افغانستان داشت. او با پهن کردن فرش سرخ تجارت زمینه‌ی اشتغال و تحصیل را برای زنان و دختران افغانستان فراهم کرده بود اما با تحولاتی که در افغانستان آمد سنگ فرش های مهاجرت را در پیش گرفت.

بانو مشتاق در مصاحبه‌ای با خبرگزاری زنان افغانستان می‌گوید که با سقوط کشور بدست نیروهای طالبان،  فعالیت های تجارتی او در بی سرنوشتی تمام فرو رفت و با آغاز اعتراضات مدنی زنان در خیابان های کابل او نیز به جمع معترضین پیوست اما زمانی که حلقه‌ی تهدید های امنیتی تنگ شد، زنان معترض، سرکوب، بازداشت و شکنجه شدند و او نیز به مرگ تهدید شد، تمام  دستاوردها و آرمانهایش را در وطن جا گذاشت و مهاجر شد.

روایت فراگیری تعلیم و تحصیل صدیقه مشتاق

صدیقه مشتاق متولد بهسود ولایت میدان وردک است، او و خانواده اش درسال های پیشین حاکمیت پنج ساله‌ی طالبان در افغانستان، در ایران مهاجر بودند و پس از سرنگونی رژیم طالبان در افغانستان درسال ۱۳۸۳ دوباره به افغانستان برگشتند.

صدیقه مشتاق دوران تعلیمی مکتب را در ایران به پایان رسانیده بود و زمانیکه کابل خاک های باقیمانده از جنگ را از سر و صورتش تکانده بود و کم کم زمینه‌ی دسترسی مردم به مکتب و دانشگاه گسترش می‌یافت، صدیقه نیز پس سپری نمودن امتحان کانکور دریک دوره‌ی دوساله قابلگی را فراگرفت. او به حمایت پدرش برخلاف انتظار دیگر خانواده ها و اقارب موفق شد قابله شود ودر یکی از شفاخانه های کابل کارش را به عنوان قابله و کمک به زنان و کودکان آغاز کرد.

صدیقه می‌گوید اقارب وی به او هشدار می‌دادند که اگر‌ کسی نامت را بگیرد تو را ازبین می‌بریم.

” به من می‌گفتند که دختر هزاره را چی به کار و تحصیل؟ مانند دیگر دختران در خانه بمان، اگر کسی نامت را بگیرند و یا باعث بدنامی ما شوی تو را ازبین می‌بریم.”

اقارب صدیقه انتظار نداشتند که او به جایگاهی برسد که به مادران و نوزادان کمک کند با دیدن صدیقه در شفاخانه آنها نیز به دختران شان اجازه دادند که درس بخوانند و مانند صدیقه در بیرون از خانه کار‌کنند.

” اقارب و همسایگانم زنان مریض را نزد داکتر مرد نمی‌بردند و تزریقات شان را برای من می‌آوردند که انجام بدهم. این کار آنها مرا به یاد نصیحت پدرم می‌انداخت که روزی به من گفته بود بخاطر رسیدن به اهدافم گامهایم را استوار بردارم و به ذهنیت مردم که درمورد زنان و دختران دانشجو و شاغل می‌زنند توجهی نکنم و فقط اهدافم را دنبال کنم. این نشان میداد که ذهنیت مردمم را درمقابل زنان شاغل تغیر داده‌ ام .”

حضور صدیقه به عنوان قابله در شفاخانه و کمک به زنان خانواده راهی را برای دیگر دختران باز کرد که آنها نیز درس بخوانند.

 

اولین فعالیت تجارتی صدیقه مشتاق چگونه کلید خورد؟

در سال ۱۳۸۶ وقتی اندک اندک دسترسی مردم به شفاخانه ها و کلینیک با کمک نهادهای خارجی بیشتر می‌شد مرگ‌و میر مادران و نوزادان بخاطر عدم دسترسی به امکانات صحی نیز گراف بلندی داشت. ازینرو صدیقه مشتاق به کمک همسرش و دو شریک تجاری دیگر به فکر راه اندازی یک مکان آموزشی برای دختران بخاطر فراگیری قابلگی شدند.

صدیقه می‌گوید زیورات و طلاهایم را فروختم و با دارایی بسیار اندک موسسه‌ی فارابی را تاسیس کردیم.
” سال ۱۳۸۶ بود و من به ابتکار همسرم و دو تن دیگر به فکر ایجاد یک مرکز آموزشی برای دختران بودیم . در آن زمان وضعیت اقتصادی مردمم و خانوادم چندان خوب نبود و من زیورات و طلاهایم را فروختم تا بتوانم موسسه‌ی فارابی را ایجاد کنم.”

موسسه‌ی فارابی از اوایل تاسیس مورد توجه مردم قرار گرفت و زمینه‌ی فراگیری علوم صحی بخصوص قابلگی را برای دختران فراهم کرد و اندک اندک دیپارتمنت های پروتیز دندان، نرسنگ، تکنالوژی طبی و فارمسی نیز به آن‌افزوده شد.

صدیقه مشتاق درکنار پیشبرد امورات موسسه‌ی فارابی برای دادخواهی و احقاق حقوق زنان با نهادهای حقوق بشری کار می‌کرد .
با آغاز سال ۱۴۰۰ صدیقه مشتاق مشغول فراگیری مدیریت در بخش ماستری شد و برای گسترش فعالیت های تجارتی اش کودکستان ریحان را نیز افتتاح کرد تا به کودکان در دوران آمادگی قبل از مکتب نیز آموزش بدهد. اما دیری نگذشت که تمام تلاش ها، آرمان ها و دستاوردهای یک دهه‌ی او به خاک‌ سیاه نشست.

با شنیدن خبر های سقوط پی در پی ولایات به دست طالبان شهرکابل همچنان در آرامش‌بود و مردم به زندگی عادی و روزمره‌ی شان مشغول بودند زیرا سقوط کابل با وجود کمربندهای مستحکم امنیتی خلاف تصور بود اما در صبح روز پانزدهم آگست که تمام دانشجویان و دانش آموزان درمکاتب و دانشگاه های شان بودند و کارمندان سر وظایف شان رفته بودند، خبر آمدن طالبان از دروزاه های کابل آرامش پایتخت را دگرگون کرد و کابل را در هرج و مرج غرق کرد.
صدیقه مشتاق می‌گوید: آنها نیز دانشجویان را رخصت کردند و به خانه های شان فرستادند و دروازه‌ی موسسه‌ی فارابی را نیز تا مدتی نامعلومی بسته کردند.

با دستور طالبان برای بازگشایی مکاتب و دانشگاه ها، آنان نیز دروازه‌ی فارابی را بازگشایی کردند و اما دیگر حضور دختران و دانشجویان به جنب و جوش سابق نیست .
” بعد از سرگردانی و بلاتکلیفی، دروازه‌ی موسسه‌ی فارابی را باز کردیم اما اکثریت دانشجویان من مهاجر شدند و یکتعداد که در وطن باقی ماندند توانایی پرداخت هزینه برای ادامه‌ی تحصیل شان را ندارند. تصمیم گرفتم دربهار ۱۴۰۱ بورسیه های تحصیلی را برای دختران افزایش بدهیم چون با کمترین دارایی که نزد من باقی مانده است میخواهم موسسه ام سرپا بماند و دختران نیز از حق تحصیل بخاطر اقتصاد صغیف محروم‌ نشوند. از سویی هم موسسه‌ی فارابی زمینه‌ی کار را برای یکتعداد کسانی دیگر فراهم می‌کند.”

صدیقه مشتاق که بخاطر فعالیت های تجارتی اش عضو بورد رهبری اتاق تجارت و صنایع زنان بود امسال تندیس سالانه‌ی بی بی خدیجه را از سوی این اتاق دریافت نموده بود.

بانو مشتاق پس از روی کار آمدن طالبان بخاطر سیاست های نادرست طالبان در قبال آموزش، کار و تحصیل زنان با دیگر زنان معترض به خیابان های کابل برآمد و برای این حقوق زنان و دختران دادخواهی می‌کرد تا اینکه از طرف دانشجویانش که به طالبان پیوسته بود تهدید به مرگ شد و از سوی هم استخبارات طالبان با تشخیص هویت زنان معترض به دنبال آنان راه افتاده بود تا آنان را سرکوب کنند. سببی که خانم مشتاق را مجبور به مهاجرت کرد.

روایت مهاجرت

وقتی حلقه‌ی تهدیدهای امنیتی تنگ‌تر شد و زنان معترض زندانی شد. من هم نا امید شدم، تمام وسایل و اسباب بازی که برای کودکستان ریحان خریداری کرده بودم را به قیمت بسیار ناچیز فروختم تا بتوانم موسسه‌ی علوم صحی فارابی را سرپا نگهدارم. اما برای خودم دیگر جایی نمانده بود که در کشورم بمانم، بخاطر شرکت در اعتراضات خیابانی و فعالیت های مدنی ام در گذشته زندگی من‌ و خانواده ام به خطر افتاد. با یکی از خبرنگاران ایتالیایی که در گذشته باهم آشنا شده بودیم درتماس بودم. درهمان‌مواقع او برای مصاحبه‌ای با من درتماس شده بود و وقتی از وضعیت زندگی ما باخبر شد کمکم کرد از افغانستان بیرون شوم.

با افزایش محدودیت های طالبان بر زنان و فضای رعب و وحشتی ناشی از دستگیری زنان معترض، یک روز صبح من با لباس های سنتی و پوشیدن برقع نفس‌گیر با خانواده‌ام راهی مرز تورخم به مقصد پاکستان شدیم. اطراف مرز پر بود از جوانان و خانواده‌های که می‌خواستند کشور شان را ترک کنند یکی بخاطر بیکاری و یکی بخاطر زنده ماندن و دیگری برای گریز از سختگیری در برابر زنان. سرانجام به کمک کشور ایتالیا از مرز تورخم‌ گذشتیم و وارد پاکستان شدیم و از آنجا بعد از سپری کردن دوران قرنطینه به ایتالیا رسیدیم.

صدیقه مشتاق ۳۶ ساله و مادر سه فرزند است او که  اکنون تمام آرمان ها و دستاوردهایش را در وطن جا گذاشته است امیدوار است که روزی بتواند بدون ترس به وطنش برگردد و فرزندانش نیز در افغانستان درس بخواند و تحصیل کند. وهمچون او بتواند برای وطنش کار و خدمت کند.

گزارش از: لطیفه سادات موسوی