چرا فحاشی می کنیم!
چرا فحاشی می کنیم!

داشتن سلامتی روانی یکی از مشخصه های زیست در یک جامعه سالم است. اما از مشخصه های بارزی که ما در جامعه خود آن را به راحتی مشاهده می کنیم گفته می توانیم که ما در یک جامعه سالم زندگی نکرده و از سلامت روان خوبی نیز برخوردار نیستیم. شاخصه هایی چون جنگ، افزایش خشونت […]

داشتن سلامتی روانی یکی از مشخصه های زیست در یک جامعه سالم است. اما از مشخصه های بارزی که ما در جامعه خود آن را به راحتی مشاهده می کنیم گفته می توانیم که ما در یک جامعه سالم زندگی نکرده و از سلامت روان خوبی نیز برخوردار نیستیم. شاخصه هایی چون جنگ، افزایش خشونت ها در کشور، ناامنی و انتحار و در گوشه دیگر فقر و اقتصاد پایین خانواده ها و گریبان گیر شدن با سایر مشکلات اجتماعی در رده های دیگر از مشکلات جامعه افغانستان قرار می گیرند که سلامت روان افراد را به راحتی مورد تهدید قرار می دهند. در سایه زندگی در چنین جامعه ای افراد با توجه به حجم تحملی که نسبت به مشکلات زندگی دارند و نیز شرایطی که در آن قرار می گیرند و محیطی که در آن پرورش یافته اند، رفتارهای متفاوتی را در زمان خشم و از دست دادن کنترل خود به نمایش می گذارند و برخی از افراد نیز خشم خود را در سایه خشونت های کلامی و رفتاری از خود تبارز می دهند.
خشونت کلامی بخشی از سوءرفتار کلامی است که ممکن بخش عظیمی از رفتارهای خشن در جامعه را تحت پوشش خود قرار دهد. اما با این هم ارتباط این خشونت ها را با ریشه هایی در گذشته انسانها نمی توان انکار کرد.
با اینکه خانواده همیشه به عنوان مهد پرورش اطفال و اولین جامعه انسانی در کوشش بوده تا اطفال با تربیت و مودبی را به جامعه تقدیم کند اما حقیقت اینست که فحش و ناسزا بخشی از واژگان روزمره ما را در روابط مختلفی که با افراد در سطح خانواده و اجتماع داریم تشکیل می دهد و نمی توان وجود آن را در میان واژگان مورد استفاده انکار کرد، تنها تفاوتی را که در این میان می توان قایل شد در میزان صبر و تحمل انسانهاست چون افراد از صبر و تحمل متفاوتی نسبت به یکدیگر برخوردارند و همین تفاوت باعث می شود تا در نوعیت استفاده از این کلمات، افراد در درجات مختلف قرار بگیرند.
دانشمندان به این باور هستند که افراد به دلایل مختلفی به فحاشی روی می آورند و عمده ترین این دلایل را تجربه شکست،‌ یادگیری اجتماعی، آسیب های روانی وارده بر شخصت فرد و نیز عدم مهارت در گفتگو تشکیل می دهد.
نتایج پژوهش ها حاکی از اینست که سطح تحصیلات والدین، میزان وقت سپری شده در اجتماع، دوستان، گیم خانه ها و خیابان و جامعه پذیری افراد از جمله عوامل تأثیرگذار در روند یادگیری اجتماعی ناسزا و دشنام در بین جوانان شمرده می شود.
ناسزاگویی متأثر از عوامل فرهنگی، اجتماعی و فردی بوده و به عنوان ابزاری استفاده می شود تا به فرهنگ مسلط، مرام، عقیده، دین، زبان، قیافه و سلیقه افراد حمله کند و فرد دشنام دهنده با این کار در پی تضعیف شخص مقابل و سلطه نظر یا نمایش اقتدار خود است؛ زیرا زمانی که سخن از فرهنگ می شود، منظور تمام الگوهای قابل تشخیص فکری و رفتاری بر پایه اعتقادات، ارزش ها، عادات و رسوم است که تحت تأثیر عواملی به وجود می آید و به نوبه خوی دبر چیزهای دیگر تأثیر می گذارد.
خشونت کلامی فقط محدود به فحاشی نمی شود، بیشتر اوقات بی عفتی در کلام، انتقاد کردن زیاد، کنایه زدن، شوخ طبعی های آزاردهنده و حتی قهر و سکوت کردن از انواع خشونت های کلامی محسوب می شود.
دانشمندان در انگلستان طی مطالعاتی که روی رفتار گروهی از افراد داشته اند به این مسأله پی برده اند که ناسزا گفتن ممکن است به کاهش درد بدن کمک کند. این محققان می گویند داوطلبانی که در این تحقق شرکت کرده بودند و به اراده و اختیار خودشان ناسزاگویی کرده اند، توانسته اند در مقایسه با گروهی که فحاشی نکرده بود مدت طولانی تری درد فزیکی را تحمل کنند.
دکتر ریچارد استیونز که سرپرستی این تحقیقات را بر عهده داشته می گوید: در حالی که دلیل و چگونگی این ارتباط روشن نیست، این باور وجود دارد که درد را کاهش می دهد چون فحاشی به طور غریزی واکنش جنگ یا فرار را در انسان فعال می کند.
تحقیقات دیگری نیز که در مورد فحاشی صورت گرفته نشان دهنده اینست که ناسزاگویی می تواند بر روند کاهش دردهای جسمانی تأثیرات خوبی داشته باشد، هم چنان برخی بر این باورند که ناسزا گفتن در حقیقت بروز دادن احساسات واقعی در رابطه با موضوعات است و این می تواند یک رفتار صادقانه تلقی شود. هم چنان برخی دیگر نیز بر این باورند که این شیوه می تواند استرس موجود در بدن را آزاد نموده و باعث آرامش اعصاب و روان گردد.
اما در کنار همه این موارد، پژوهش های بی طرفانه دیگری هم هستند که ثابت می کنند دشنام گویی و استفاده از این نوع کلمات منفی، موجب ایجاد فشار و استرس بیش از حد به مراکز هیجانی مغز می شود و در درازمدت آسیب های جدی به بار می آورد. به بیان دیگر، فحش دادن و جملات رکیک گفتن شاید به ظاهر، در مواقع خاص و بحرانی، دردهای هیجانی را کم کند، اما اگر تبدیل به عادت شود، می تواند به مغز و در نتیجه زندگی عادی فرد لطمه های سنگین وارد کند.
فحش و ناسزا دادن یکی از ناپسندترین رفتارهای اجتماعی را تشکیل می دهد و به همین سبب هم اغلب افرادی که در روابط روزمره خود از فحاشی استفاده می کنند، از محبوبیت کمتری نسبت به دیگران برخوردار باشند چرا که این رفتار سبب رنجش افراد شده و می تواند ادامه روابط را ناممکن سازد.
از دیگر پیامدهای منفی دشنام دادن می توان به طرد شدن از سوی اجتماع، بروز فشارهای عصبی به دلیل روی آوردن به انزوا و یا طرد شدن اجتماعی، عادت به بد زبانی و فحاشی، نشان دهنده ضعف شخصیتی و عدم خویشتن داری همه و همه از پیامدهای بد و ناخوشایند می باشند که می توانند مشکلات زیاد اجتماعی را برای فرد به بار بیاورد. دانشمندان به این باور هستند که افراد به دلایل مختلفی به فحاشی روی می آورند و عمده ترین این دلایل را تجربه شکست،‌ یادگیری اجتماعی، آسیب های روانی وارده بر شخصت فرد و نیز عدم مهارت در گفتگو تشکیل می دهد.
نرگس محمدی روان شناس در رابطه با تأثیرات فحاشی روی روابط اجتماعی می گوید: «فرد فحاش در قدم اول ظرفیت بودن در روابط خود را از دست می دهد و به شخصیت خود لطمه وارد نموده و جایگاه خود را در بین روابط اجتماعی از دست می دهد طوری که افراد به ادامه دادن روابط با او تمایل خود را از دست بدهند. این افراد بیش از هر چیز دیگر باید کنترل بر خشم خود را یاد بگیرند تا بتوانند با استفاده از مدیریت خشم بر اعصاب و زبان خود کنترل بیشتر پیدا نمایند. اما باز هم کنترل بر خشم کاری نیست که فرد بتواند به راحتی بر آن فایق بیاید اما به هر صورت تنها کاری که فرد فحاش باید یاد بگیرد مسأله کنترل خشم است».