سانسور آمار تلفات ملکی نشان دهنده چیست؟
سانسور آمار تلفات ملکی نشان دهنده چیست؟

سالهاست که جان انسان قربانی اعداد و ارقام می شود و این خود منجر به کاهش ارزش جان انسان در مقابل انسان می شود اما به راستی عامل اصلی این کم بهایی جان انسان در چیست؟ روایات و آیات متعددی وجود دارند که به حرمت جان انسان ها اشاره دارد اما در دنیای امروزه جان […]

سالهاست که جان انسان قربانی اعداد و ارقام می شود و این خود منجر به کاهش ارزش جان انسان در مقابل انسان می شود اما به راستی عامل اصلی این کم بهایی جان انسان در چیست؟ روایات و آیات متعددی وجود دارند که به حرمت جان انسان ها اشاره دارد اما در دنیای امروزه جان انسان به اندازه ای بی بها و کم ارزش شده که حتی در ارایه آمار و ارقام نمی آیند و نادیده گرفته می شوند.
بارها و بارها دیده شده و می شود که رسانه ها و حتی مسئولان آمار دقیقی از تلفات ارایه نمی کنند و یا حتی اطلاعی از آمار واقعی ندارند اما شاهدان عینی آمار را فراتر و بالاتر از چیزی عنوان می کنند که مسئولین ارایه می کنند. نمونه های بارز آن در حملات تروریستی ای که تاکنون صورت گرفته مخصوصا انفجار در روز عاشورای سال ۱۳۹۰، حمله انتحاری دهمزنگ سال ۱۳۹۵، حمله انتحاری چهارراهی زنبق ۱۳۹۶، حمله تروریستی بر مسجد امام زمان خیرخانه، حمله بر مسجد امام زمان دشت برچی،‌ حمله انتحاری بر کورس موعود، حمله بر زایشگاه دشت برچی، حمله بر کورس کوثر دانش، حمله بر دانشگاه کابل، انفجار در پل علم ولایت لوگر و به تازگی حمله بر مکتب سیدالشهدا می باشد.
روزنامه راه مدنیت از زبان طارق آرین سخنگوی وزارت داخله تعداد کشته شدگان را بیش از ۵۰ و تعداد زخمیان را بالاتر از ۱۰۰ نفر عنوان کرده اما گفته شاهدان عینی آمار شهدا را ۷۰ و تعداد زخمیان را ۲۰۰ نفر عنوان کرده اند. در همین حال روزنامه صبح کابل نگاشته است: «در نتیجه‌ی حمله‌ی موتربمب و انفجار دو ماین جاسازی‌شده در ‏نزدیک مکتب سیدالشهدا در غرب کابل، بیش‌تر از ۵۰ نفر کشته شده و بیش‌تر از ۱۵۰ نفر دیگر ‏زخم برداشتند.»
از سوی دیگر رخشانه به نقل از منابع محلی در دشت برچی تعداد آمار و ارقام را این گونه بیان می دارد: «داکتر علی سعادت، یکی از اعضای ستاد مردمی تدفین شهدا به رسانه‌ی رخشانه گفت که مراسم خاکسپاری اجساد از ساعت هشت صبح آغاز و تا ۱۱:۳۰ پیش از ظهر امروز ادامه داشت و اجساد ۶۲ تن از جان‌باختگان حمله موتر بمب روز گذشته بر مکتب سیدالشهدا، در تپه‌های موسوم به جنبش روشنایی، شهدای دانایی و تپه‌ی چهل دختران به خاک سپرده شده است.
آقای سعادت افزود که ۳۵ جسد در تپه‌ی شهدای دانایی، ۱۵ تن در تپه‌ی شهدای جنبش روشنایی و بیشتر از ده تن دیگر به شکل پراگنده در تپه‌ی چهل دختران و قبرستان‌های دیگر به خاک سپرده شدند».
در رابطه با این قضیه و قضیه لوگر و ده ها قضیه مشابه، آمارهای متفاوتی از سوی نهادهای امنیتی ارایه شد اما هماهنگی بین آمارهای نهادهای دولتی وجود ندارد، حتی مسئولین ولایتی نمی توانند آمار دقیق ارایه کنند. آماری که از سوی وزارت داخله ارایه می شود با آماری که از سوی وزارت صحت عامه ارایه می شود تطابق ندارد، آماری که از سوی کمیسیون حقوق بشر ارایه می شود با آماری که از سوی یوناما ارایه می شود تفاوت چشمگیر دارد و در این میان تنها شهروندان هستند که در خلأ معلوماتی قرار دارند نمی دانند روزانه چه تعداد از آنها از این دنیا رخت بر می بندند و نمی توانند عمق فاجعه را درک کنند.
سالهاست شهروندان ما قربانی دسیسه ها،‌ توطئه ها و حملات و ترورهای هدفمندانه مخالفین مسلح دولت و نیز گروه طالبان و داعش قرار می گیرند و سیاست کلی دولت و امنیت ملی برای جلوگیری از اختلال در نظم عمومی در ارایه آمار و ارقام بعضی موارد و ملاحظات را در نظر گرفته و آنچه را که به نام آمار واقعی تلفات ملکی در کشور است را با سانسور ارایه می کنند تا به این ترتیب بتوانند نظم عمومی اجتماع را تا حدی کنترل نمایند اما شاهدان و قربانیان واقعی حوادث هستند که می دانند سنگینی و بزرگی تلفات تا چه اندازه عمیق است. البته با درک تمامی موضوعات و سیاست ها و نظم عمومی و سیاست عمومی دولت نمی توان حقیقت را پشت پرده های دروغ و سیاست پنهان کرد چرا که این خود باعث غلفت و گمراهی خود نهادهای کشفی،‌امنیتی و حکومتی می شود. در کشوری که مقامات بلند پایه آن با خط سیر از یک گوشه شهر به گوشه دیگر شهر می روند و موترهای مختلف زرهی و محافظان امنیتی آنها را تا منازل و مقاصدشان همراهی می کنند، چه درکی از آنچه که قربانیان حوادث از حملات می کشند وجود خواهد داشت؟
من و بسیار دیگری از شهروندان کشور برای رسیدن به محل کار و برای برگشت به خانه و یا حتی برای رفتن به دانشگاه ساعت های زیادی را در ترافیک شهر و در موترهای لینی ای که هیچ تضمینی از امنیت و تروریست نبودن یکی از مسافرین و یا خود راننده وجود ندارد، به سر می بریم. با اینکه ما به عنوان شهروندان به این دولت، حکومت، وزرا و وکلا و مقامات کشفی و امنیتی رأی دادیم و صلاحیت دادیم تا برای تأمین امنیت ما وارد این نهادها شوند و برای ما خدمت کنند اما در آخر ما در سرک ها و میادین شهر، در مساجد، مکاتب،‌ کورس ها، شفاخانه ها و حتی در خانه های خود کشته می شویم و این مقامات و مسئولین با خط سیر و موترهای زره گشت و گذار در سطح شهر می کنند و جان ما را در پشت اعدادی که به عنوان آمار تلفات از سوی حکومت با هزاران سیاست گری ارایه می شود مفقود می شود و حتی در آمار قرار نمی گیریم گویا از اول نیز وجود نداشته ایم تا حال در شمارش بیاییم.
مصلحت اندیشی های بی اندازه ما را به سوی تباهی سوق می دهد و ما ناخواسته نسبت به مسئولیت های شهروندی و وظیفوی خود غافل می شویم و کم کم درد و تباهی مردم برای ما به یک عادت تبدیل می شود.