پداگوژی افغانستان و بازتاب شخصیت ستم‌گر در آموزگار
پداگوژی افغانستان و بازتاب شخصیت ستم‌گر در آموزگار

بزرگ‌ترین مشکلى که در جامعه ما وجود دارد، همگی را غرق در خود ساخته‌ است و مردم را به جهالت و انزوا کشانیده‌است؛ بى‌سوادى مى‌باشد. بحرانی که تمام کشورهاى جنگ‌ زده و فقیر با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، کشور ما هم از این امر مستثنا نمی‌باشد؛ چون هنوز که هنوز است تحت استثمار […]

بزرگ‌ترین مشکلى که در جامعه ما وجود دارد، همگی را غرق در خود ساخته‌ است و مردم را به جهالت و انزوا کشانیده‌است؛ بى‌سوادى مى‌باشد. بحرانی که تمام کشورهاى جنگ‌ زده و فقیر با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، کشور ما هم از این امر مستثنا نمی‌باشد؛ چون هنوز که هنوز است تحت استثمار دیگر کشورها قرار دارد. استثمارى که به‌ جز جنگ و بدبختى، دیگر مفادى براى کشور نداشته است. ثمره‌ی این جنگ چندین ساله، بی‌سوادى و دور نگهداشتن افراد در دست داشتن سرنوشت شان بوده‌است.
بى‌سوادى یکى از اساسى‌ترین مشکل جامعه به حساب می‌‌آید که مردم را در فقر فرهنگى و فقر اقتصادی نگه می دارد. تمام مشکلات امروزى که در جامعه‌ی ما پدیدار است؛ ریشه در عدم و نیستى سواد در جامعه مى‌باشد. خشونت‌هاى که بر علیه تک تک افراد این جامعه وجود دارد از همین بى‌سوادى منشأ مى‌گیرد. معضلى که دامن‌گیر جامعه شده و مشکلات زیادى را بوجود آورده‌ است. بزرگ‌ترین ضرر آن دور بودن مردم به معناى واقعى آن از به دست گرفتن سرنوشت‌شان مى‌باشد، اما همچنان این وضعیت به نفع عده‌ایی از افراد و ابر قدرت‌هاى جهان مى‌باشد.
بحران بى‌سوادى همانند بیمارى واگیر
در درون جامعه‌ی ما جا افتاده‌است و تبدیل به بحرانى در کشور شده که مردم را در شرایط ناآگاهانه و فقر نگه داشته است.
سواد پدیده مهم و همانند ابزاری در درون یک جامعه استعمال مى‌شود، اما کاربرد این ابزار (سواد) در کشور ما چگونه است؟
به پاسخ این سوال باید گفت؛ در افغانستان پدیده‌ی سواد را تنها در خواندن و نوشتن خلاصه نموده‌است، حال آنکه سواد باید با خوانش جهان یکجا باشد، خوانشی که عینیت ما را در درون جامعه به نقد و برسی بکشاند و خوانشی که در پراکسیس اجتماعى کاربرد داشته باشد، زمانى کاربرد دارد که دید ما را نظر به جامعه عوض کند.
با در نظر داشت واژه سواد که ما آن را خوانش کلمه و جهان می‌دانیم باید گفت در پراکسیس اجتماعى موجود مى‌باشد، اما بى‌سوادى تلقین مى‌شود.
به طور مثال من از نظر یک دهقان؛ بى‌سواد خوانده مى‌شوم؛ چون خودش در کار خود مهارت و سواد دارد و می‌داند که چه زمانى گندم بکارد، چه زمانى آب و کود دهد و چه زمانى برداشت کند؛ اما من نمی‌دانم پس من نظر به کار وى بى‌سواد گفته مى‌شوم.
اما باید با در نظرداشت مصداق آن و این که سواد در چارچوب خواندن و نوشتن در مکاتب تدریس مى‌شود، دانست که متأسفانه با این پدیده در دانشگاه‌ها نیز روبه‌رو هستیم.
بى‌سوادى که فعلا در کشور ما حکم فرماست، می‌توان آن را نقش قدم‌هاى جنگ در افغانستان دانست.
جنگ، آوارگى، فقر، به آتش کشیدن مکاتب به دست طالبان این‌ها همه دست در دست هم داده تا پدیده شوم. بى‌سوادى در جامعه حکم‌فرما شود، پدیده‌اى که انسان را در جهالت و تاریکى نگه‌ می دارد.
اما باید چاره‌ى اندیشید و خود را از این وضعیت اسف‌ بارى که ما در بین جامعه خود داریم، خود را بیرون بکشیم و توسط ابزارى به نام «سواد» طورى با بى‌سوادى مبارزه کنیم که در جامعه‌، نه استثمارگر و نه استثمار‌ شده داشته باشیم.
براى مبارزه با بحران بى‌سوادى مى‌توانیم به یارى و کمک کودکان و بزرگ‌سالان که به خواندن و نوشتن بلدیت ندارند شتافت، اما چگونه؟
هر سال در دانشگاه‌ها سرتاسر کشور هزاران فارغ‌التحصیل به جامعه تقدیم مى‌شوند که مى‌توانند تولید بازنیرو در کشور بکنند.
اگر مدیریت و تنظیم درست برای این فارغ‌التحصیلان داشته باشیم، مى‌توان استفاده اعظمى از این همه نیرو داشته باشیم و براى بى‌سوادى قد اعلم کرد و اقدام به آموزش توده‌ها نمایم.
نخست مى‌توان با دایر نمودن صنوف آموزشى براى آوارگان و بیجا شدگان جنگ‌هاى داخلى داشته باشیم یا می‌توان به مناطق جنگ‌ زده رفت و اقدام زمینه با سوادسازى به زبان خودشان کرد.
براى این کار باید در وجود هر فرد روحیه انسان‌دوستى وجود داشته و تک تک ما خود را مسؤول در این جامعه بدانیم.
اگر احساس مسؤولیت داشته و هر کدام ما در قبال این جامعه، جامعه که فلاکت، بدبختى، خرافه‌گویى در هر گوشه و کنارش دیده مى‌شود برویم، بدون شک وظیفه‌ی انسانى خود را در قبال یکدیگر ادا کردیم.
براى ساختن این جامعه‌ی انسانى و مبارزه با بى‌سوادى تقاضاى تلاش و کوشش بسیار مى‌طلبد، باید کار کرد. اگر مى‌خواهیم با بى‌سوادى مبارزه کنیم باید تلاش کنیم، زیرا این جامعه‌اى دیروزى و کهنه را باید تغییر داد.
تا جامعه‌ای انسانى براى همه داشته باشیم، اما در نخست باید روحیه اجتماعى و جمعى بودن در ما شکل بگیرد، زمانى که این روحیه در ما پدیدار شد و به عنوان یک واقعیت پذیرفته شد،
آن وقت شرایط زندگى را براى همه در یک جامعه داریم.
امیدواریم به یارى و همکاری اعضا و همکاران‌مان در گروه حرکت براى تغییر با این بحران (بى‌سوادى) مبارزه کنیم و جامعه‌اى که درخور ماست، داشته باشیم.

نویسنده: سوسن نورى
عضو گروه حرکت براى تغییر