خبرگزاری زنان افغانستان: ازدواج کودکان در افغانستان به دلیل عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی رخ میدهد. بسیاری از خانوادهها در شرایط فقر و مشکلات بد اقتصادی زندهگی میکنند و ازدواج دختران زیر سن را بهعنوان یک راه حل برای حفظ امنیت مالی خود میبینند. همچنین، در اکثرِ از مناطق افغانستان، ازدواج کودکان بهعنوان قوانین و […]
خبرگزاری زنان افغانستان: ازدواج کودکان در افغانستان به دلیل عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی رخ میدهد. بسیاری از خانوادهها در شرایط فقر و مشکلات بد اقتصادی زندهگی میکنند و ازدواج دختران زیر سن را بهعنوان یک راه حل برای حفظ امنیت مالی خود میبینند. همچنین، در اکثرِ از مناطق افغانستان، ازدواج کودکان بهعنوان قوانین و تقالید فرهنگی محلی تلقی میشود.
در مناطقی دوردست که دسترسی به مکاتب برای دختران کمتر بوده فقر و ناداری بیشتر دامنگیر مردم باشد، این مردمان فرزندان شان را در سنپایین مجبور به ازدواج میکنند.
بهصورت عموم، فقر، ناامنی، عنعنات ناپسند در اجتماع از دلایل اصلی مجبور کردن دختران زیر سن به ازدواجهای اجباریاست.
خدیجه باشنده ولایت ارزگان داستان غمانگیزی دارد، میگوید: وقت صنفششم مکتب بودم علاقهی خاصِ به آموزش و تحصیل داشتم، باوجود که مادر نداشتم، روزی از مکتب رخصت شده رفتم خانه که موترسایکلِ دم دروازه حویلی ما ایستاده است با عجله از پدرم پرسیدم پدر جان این مال کیست؟ پدرم در پاسخ گفت مهمان داریم. رفتم خانه که لباسهای مکتب را بکشم و نان چاشت را صرف کنم پدرم آمد گفت دخترم، من تو را در بدل یکلگ افغانی که رواج داریم به این مرد (۳۵ ساله) شوهر دادهام و سه روز آینده مراسم عروسیتان برگذار خواهد شد. خشکام زد و سوالی پرسیده نتوانستم زیرا زبانام بند آمده بود و نمیتوانستم حرفی بزنم. خلاصه عروسی کردیم و من راهِ خانهی شوهر شدم. چون سنکم داشتم بخوبی خدمت از شوهر را نمیتوانستم، خشویم بارها مرا زیر لتوکوب شوهرم در آورد و با دختران خود همدست شده مرا آزار و اذیت میکرد که کار بلد نیستی و چه درد ما میخوری. بر اثر لت زیاد در ایام کودکی با آنکه خودم نیز کودک بودم دختری را سقط کرده و سرانجام این زندهگی به طلاق و جداییکشید.
همچنین، نرگس باشنده ولایت ارزگان نیز طعمهی این رسم ناپسند گردیده میگوید: کودک ۱۳ ساله بودم که همسایه ما سراغم را گرفتند. با پنجبار خواستگاری پدرم راضی شد مرا شوهر دهد بدون اینکه من رضایت داشته باشم. روزی همسایه ما با دو پاکت چاکلیت و مقداری کلوچه خانهی ما آمدند و در ظرف یک شب با خرچ و مصارف کمی، مثل یکگاو، دو گوسفند، سه بوجیبرنج و یک پیپ روغن و مقداری کمی چاکلیت و خورد و ریز برنامهی عروسی چیده شد. با وجود که من از پسر همسایهام خوشام نمیآمد و ۱۵ سال تفاوت سنی داریم اما مجبور شدم شوهر کنم زیرا خانواده ما فقیر بود که به نحوی نمیتوانست پدرم جواب رد بدهد اما حالا سه فرزند دارم شوهرم بد اخلاق و مردی خشنی است من تازه باخبر شدم که همرای دولت طا.لبان نیز کار میکند. اصلاً از زندهگیام راضی نیستم میسوزم تا بسازم. حتا روزی شده پدرم را میگویم خیر نبینی که مرا گرفتار چنینخانوادهی کردهای.
در اکثر از خانوادهها در افغانستان وجود دختر برای شان شرمآور و یکبار اضافی بردوش شان محسوب میشود.اینگونه خانوادهها بدون اینکه به آینده دختران خود فکر کنند آنان را به زور و جبر شوهر میدهند. همچنین، فقر و ناداری و مشکلات بد اقتصادی نیز از دلایلی است که دختران زودتر به شوهر داده شوند.
شایان ذکر است نقلِ قولی از چرچل سیاستمدار انگلیس داشته باشیم که گفته بود؛ زنان یک جامعه را محدود کنید، آنها را توهین و تحقیر کنید، کاری کنید تا بزرگترین آرزویشان ازدواج و بزرگترین هنرشان آشپزی و خیاطی باشد. تخم تفکری در ذهن پدران شان بکارید تا ایمان بیاورند دختران شان را باید در قفس پرورش دهند، کتاب علم و قلم را از دخترانشان گرفته و در عوض ملاقه و سوزن به دستانشان دهید. من تضمین میدهم چنین جامعهی هزار سال همبگذرد، پیشرفت نخواهد کرد.
با رویکار آمدن مجدد گروه طا.لبان در افغانستان این پدیده در تمام مناطق کشور تجربه میشود. از وقتِ این گروه بر اریکهی قدرت نشست، وضعیت بدتر شده و شرایط بد اقتصادی امروز طوری شد که پدران مجبور شدند کودکان شان را بفروشند.
در حالیکه ازدواج زیر سن یک پدیدهی ناهنجار است که به آن ازدواج زودهنگام گفته میشود. این امر در کشورهای فقیر و مذهبی یک فرایند طبیعی است و بعضی وقتها تشویق نیز میشود، که کاملاً نوع خشونت علیه زنان و کودکان محسوب میشود اما در افغانستان همواره این ازدواجها صورت گرفته و بهعنوان یک پدیده ناپسند وجود دارد.
- نویسنده : ۰