همه باهم آزاد خواهیم شد از یک بند ۶۰۰۰ هزار ساله ی منفور!
همه باهم آزاد خواهیم شد از یک بند ۶۰۰۰ هزار ساله ی منفور!

واژه‌ی «ستمدیدگان» بیش از هر چیز دیگری، مرا به یاد حکومت سرمایه‌داری می‌اندازد که روز به روز قوت گرفته و کره‌ی زمین را به سوی نابودی سوق می‌دهد. واژه‌ی «ستمدیدگان» مرا به یاد زنانی می‌اندازد که گذر تاریخ باعث شد بی‌پناه شوند‌، فرو دست شوند، ضعیف و بدون تکیه گاه شوند (منظور از تکیه گاه […]

واژه‌ی «ستمدیدگان» بیش از هر چیز دیگری، مرا به یاد حکومت سرمایه‌داری می‌اندازد که روز به روز قوت گرفته و کره‌ی زمین را به سوی نابودی سوق می‌دهد. واژه‌ی «ستمدیدگان» مرا به یاد زنانی می‌اندازد که گذر تاریخ باعث شد بی‌پناه شوند‌، فرو دست شوند، ضعیف و بدون تکیه گاه شوند (منظور از تکیه گاه قوانین هستند و حکومت ها). سپس لایه‌های مختلف اجتماعی زنانی با ویژگی‌های متفاوت را به بار آورد. ما زنان از یک سو تناقضات درونی و از سوی دیگر بایدها و نبایدها را به دوش می‌کشیم. قطعا ساختارهای اجتماعی که برساخت مناسبات جامعه‌ی پدرسالارانه است، جلوی آگاهی زنان را گرفته و مردان بدون امضا کردن سندی خاص، همه تعهد بر این دارند که زنان را منزوی سازند. روند منزوی سازی زنان در بسیاری موارد محسوس نیست؛ این عمل ممکن است در ناخودآگاه مردان و در بعضی موارد زنان وجود داشته باشد. شاید عنوان «خشونت از روی ترحم» یا در بعضی موارد «خشونت عامدانه» را بتوان برای آن استفاده کرد. پیداگوژی ستمدیدگان ( که من در این‌جا زنان را بعنوان ستمدیده می‌بینم) می تواند ابعاد مختلفی داشته باشد. گاهی ستم با رنگ و لعابی خوب در رسانه تبلیغ شده و مورد تأیید همه قرار گرفته و مشوق زنان می شود تا نقش ستم دیده را بر خود قبول نمایند! به عنوان مثال زنان را تشویق به روی آوردن به زیبایی مصنوعی؛ لب های پروتز شده، گونه های برجسته، سکم های صاف، وزن متعادل، موهای بلند و زیبا و پوست های کشیده شده می کند. این ستم بسیار دردآور و رنج آور بوده و زمینه را برای سرمایه داران مساعدتر می کند تا سود بیشتری را به جیب بزنند. ما با زنانی مواجه هستیم که دایم در فکر ظاهرشان هستند؛ ظاهری که برای مردان اهمیت خاصی نداشته و وقت زیادی را از آنها نمی گیرد اما در مقابل فرصت زیادی از زنان را به خود اختصاص می دهد.مردان در پی کسب دانش، کار و تفریح و زنان پیوسته در تشویش زیبایی و زیبا دیده شدن! زنان یا نقش مادرانی مهربان و فداکار داده می شود یا نقش خانه داری که با تمام فرسودگی ها، تکراری بودن و تحمیلی بودن نقشش، ناگهان در پرده تلویزیون با ظاهری زیبا و پاکیزه و صحتمند که گویا فرصت مناسب برای ورزش و رسیدگی های زیاد به خود داشته و پوست شفافی که بیانگر تغدیه ای خوب و اساسی با قاشق و کف گیر به دست نمایش داده می شود و در تبلیغ تجارتی سرمایه داران می گوید: « رب … را استفاده کنید تا کد بانوی خوبی شوید». این ستم فاحشی است که از سوی سرمایه داران و سیاست های مردسالارانه به زنان تحمیل می شود. حتی اگر زنان مدعی شوند که با انتخاب خود در خانه می مانند، عدم آگاهی شان را از ستمدیده بودن و مورد ستم قرار گرفتن شان به اثبات می‌رساند. این باوری غلط است! چرا که انتخاب زنان آزادانه نیست، آنها تحت تاثیر اجتماع، سنت‌ها و رسم‌های ناپسندی که نسل به نسل و سینه به سینه منتقل شده و حالا به آنها رسیده، قرار گرفته اند. ممکن است تصور شود که زنان انتخاب کرده اند اما نه! در واقع همه چیز برایشان از قبل انتخاب و تعیین شده است. تفکر ساده لوحانه ‌ی دیگری که با مناسبات ستم بر زنان آمیخته شده این‌ست که با وضع محدودیت بر زنان، چوکی قدرت مردان حفظ می شود، غافل از این که برابری خیلی بارها را از دوش مردان بر می‌دارد. مردان تنها در یک جامعه‌ی برابر و در یک زندگی برابر است که می‌توانند احساس کنند، چه اندازه آسوده هستند و تا چه اندازه قادرند که از وقت‌شان برای خودشان استفاده کنند. در وضعیت فعلی زن‌ها بیش از اثرگذار بودن، اثر پذیر هستند؛ من نامش را میگذارم ستم! که در ذیلش جمعیتی از ستمگران وجود دارند. تعالیم خاص هنوز هم قصد دارند زنان را به عقب برانند که این قابل قبول نیست. شعار اینست که ما آزادی انتخاب را در شعار می دهیم، این شعار کاذب است! شما سرمایه‌داران بسیار آگاهانه انتخاب را تحمیل می‌کنید. گزینه‌ها را محدود می‌کنید و مدام چند گزینه‌ی خاص را برجسته می‌سازید. این حاکمیت بر اذهان افراد است، نه آزادی! ستم در این‌جا ختم نمی‌شود و از این فراتر می‌رود. در جایی از جهان زن پریود شده محبوس می‌شود و نجس خوانده می شود! در جایی دیگر زن با شوهر مرده اش باید بسوزد چون اعتقاد بر این است که زن بدون شوهر دیگر میلی به زندگی ندارد! در جایی زنان ختنه می‌شوند و بله فراتر از آن زنی که طفل دختر به دنیا آورده توسط شوهرش کشته می‌شود! ستم ادامه دارد و زنان را سردرگم می‌کند، بسیاری تسلیم می شوند؛ بسیاری ناآگاهانه تحمل می کنند و بسیاری آگاه می‌شوند و وضعیت موجود برایشان دردآور می‌شود. بله! آگاهی دردهای عمیقی به‌وجود می‌آورد. اما زنانی که به آگاهی جنسیتی رسیده‌اند و مناسبات ستم را شناختند، بالاخره منسجم می‌شوند و هم‌چون کارگرانی خسته و خشمگین سکوت را می‌شکنند. آن‌ها ایستادگی می‌کنند و به ستم نه می‌گویند! همه باهم نه خواهند گفت و همه باهم آزاد خواهیم شد از یک بند ۶۰۰۰ هزار ساله ی منفور!

نویسنده:فرزانه کریمی ،عضو حرکت برای تغییر