برای درک بهتر موضو جامعه؛ هنر و دیالکتیک بحثام را با طرح چند تا سوال آغاز میکنم و در پایان به جوابات این سوالات خواهم پرداخت. سوال اول: هنر چیست و از چه زمانی هنر زاده شدهاست؟ سوال دوم: جامعه و نقشآفرینی آن برای هنر چیست؟ سوال سوم: چرا بحث دیالکتیک تحت موضوعات هنر و […]
برای درک بهتر موضو جامعه؛ هنر و دیالکتیک بحثام را با طرح چند تا سوال آغاز میکنم و در پایان به جوابات این سوالات خواهم پرداخت. سوال اول: هنر چیست و از چه زمانی هنر زاده شدهاست؟ سوال دوم: جامعه و نقشآفرینی آن برای هنر چیست؟ سوال سوم: چرا بحث دیالکتیک تحت موضوعات هنر و جامعه مطرح میگردد؟ در ابتدا و از بدو پیدایش جهان هستی و خلقت موجودات؛ در پی این هستیم که بیانی از هنر داشته تا درک درستی از هنر و نحوه پیدایش آن نسبت به جهان هستی داشته باشیم. هنر عبارت از نقشآفرینی ذهن یک هنرمند بوده که از رسومات یک جامعه نشأت گرفته که مربوط به فردیت نبوده و در حالت عینی مربوط به جامعه هنری است. اما چگونه هنر بوجود آمد و نقشآفرینی خود را بروز داد؟ اگر بیانی از هستی و خلقت انسانهای اولیه داشته باشیم، باید گفت که هنر زادهی آن وقت و زمان است از نگاه تاریخ خلقت انسان صحیح و درست است، اما خلقت هستی و کاینات خود یکی از بزرگترین و زیبا آفرینترین آثار هنری هستی بوده که خالق کل هستی آن را زیبا آفریده است که زمان و مکان آن از درک علمیت ما انسانها دور بوده الی این که نقل قول درست از آن در کتابهای آسمانی وجود داشته و ما از آن نقل داشته باشیم. پس هنر اصلی خلقت جهان است چنان خلقتی که انسانهای امروزی در پی کشف حقایق درونی آن بوده و تا حال اندکی از زیباییهای آن را درک نمودهاند، اما آثار هنری که ما در گوشه و کنار این جهان میبینم که زادهی انسانهاست قدامت بر خلقت انسان دارد. هنر همواره در پی حل مشکلات اصلی قرار داشته نه فقط ابزار یا وسیلهای جهت شناخت واقعیت برونی و تغییر دادن آن؛ بلکه جهت رشد و تعالی انسانها عمل میکند. اگر بخواهیم آثار اولیه آن را با بیان واقعیت مطرح کنیم؛ نقش حیواناتی که در قارههای کشور چین هویدا است بیان کرد که قدامت تاریخی دارد و هنرآفرینی انسانهای آن زمان و رسومات شان بودهاست. جای بحث این است که آیا هنر تکمیل خواهد گردید یا خیر؟ در جواب این سوال باید گفت که چنین کاری اصلاََ امکانپذیر نیست و نخواهد بود. کسی قادر به تکمیل نمودن این هنر نخواهد بود الی خداوند. هنر هر روز زاده خواهد شد به اشکال متفاوتتر از امروز و دیروز. در بیانی تعریف از جامعه باید گفت که جامعه عبارت از مجموعه افراد و اجسامی که تحت محیط خاصی از یک جغرافیا همواره در کنار هم و برای هم زیست نموده و با رسومات خویش باعث زاده شدن آثار هنری گردیدهاند، حالا میتواند این جامعه یک جامعه انسانی باشد یا هم جامعه از اشیا و اجسام… هنر و جامعه همواره با همدیگر رابطه متقابل داشته؛ اما این تقابل به مفهوم همگرایی نبوده؛ بلکه هنر و جامعه بر هم اثر می گذارند. دلیل واضح این امر این است که جامعه؛ هنر موجود را از خود میداند و به آن دلبستگی دارد. در هر صورت هنرمند آثارش را مطابق با نوع مناسباتی که در آن جامع مطرح باشد میآفریند. با وجودی که آثار هنری از خلاقیت فردی هنرمند میباشد، ولی فردیت مطلقاََ یک فردیت ذهنی نیست؛ بلکه فردیت است عینی که از جامعه بر خواسته است. بل فرض که این هنر را به فردیت ذهن ربط دهیم، باز هم این جامعه است که تحت یک انجمن هنری نقش آفرینی میکند. که اصلاََ مربوط به فردیت و زادهی هنر شخصی نیست و اما این که چرا نامی از دیالکتیک تحت بحث هنر و جامعه آمدهاست با بیان چند نکته از درک هنر؛ جامعه و محیط، نقش دیالکتیک را با بیان چند نکته کوتاه به پایان میرسانم. در جهان بشری به منظور شناخت حقیقت اشیأ و پدیدهها همواره کوشیدهاند تا به حقایق جهان دست پیدا کنند. بدین منظور شیوهها و روشهای گوناگونی را مطرح و روی دست گرفتند که یکی از این شیوهها دیالکتیک بوده و است؛ بنابراین دیالکتیک یکی از مهمترین بخشهای تغییراتی جهان هستی در کنار هنر و جامعه است که نقش آفرینی میکند. در بحث دیالکتیک دو بُعد بسیار مهم و حیاتی است که تمام پدیدهها را بر اساس متضاد بودن شان مطرح میسازد، حال آن که هر هنری همیشه بر پایهی خوب بودن مطرح نیست و فقط رسومات گذشتگان را به تصویر کشیده و شامل متضادهای خوبیهای خویش هم میباشد. دیالکتیک نقشآفرینی خود را بالای آثار هنری گذاشته و نقش بازی کردن آن همیشه پایدار بوده و زادهی طبیعت است. همان گونه که جامعه مکمل کننده هنر است دیالکتیک نیز مکمل هر دوی این پدیده بوده و همیشه نقشآفرینی میکند. دیالکتیک پیوسته با جامعهی انسانی در ارتباط بوده و نقش خود را بازی میکند.
نگارنده: محمدشایق مهریار
عضو گروه حرکت برای تغییر