زنان ابزاری در دست مافیای قدرت و ثروت
زنان ابزاری در دست مافیای قدرت و ثروت

روز رخصتی است؛ نفس راحتی می کشم از تمام دغدغه ها و مشکلات زندگی، می خواهم یک روز را برای خود و به طبع دل خود زندگی کنم، ریمود تلویزیون را می گیرم و آن را روشن می کنم، تلویزیون در حال نشر یک سریال ترکی است، حوصله دیدن ندارم چون داستان تمام سریال ها […]

روز رخصتی است؛ نفس راحتی می کشم از تمام دغدغه ها و مشکلات زندگی، می خواهم یک روز را برای خود و به طبع دل خود زندگی کنم، ریمود تلویزیون را می گیرم و آن را روشن می کنم، تلویزیون در حال نشر یک سریال ترکی است، حوصله دیدن ندارم چون داستان تمام سریال ها یک چیز است، به ناچار شبکه را تبدیل می کنم؛ شبکه دیگر؛ طرف مجری تلویزیون می بینم دختری است که زیر آرایش غلیظ گم شده و هیچ اثری از سادگی و ظرافت واقعی زنانه در او دیده نمی شود، از دیدن این صحنه دلتنگ می شوم. بار دیگر شبکه را تبدیل می کنم، برنامه موسیقی است مجری یک خانم با آرایش شدیدتر، آهنگ پخش می شود، دختر آهنگ با آرایش غلیظ تر از مجری برای فروش آهنگ خواننده رقص کنان و غمزه کنان در دشت و دمن به این سمت و آن سمت خرامان خرامان رژه می رود! بار دیگر برای پیدا نمودن برنامه ای که بتوان آن را مشاهده کرد، شبکه را تبدیل می کنم، تبلیغات در حال نشر است؛ دختری آب میوه را تبلیغ می کند، حرکات عجیب و غریبی از خود نشان می دهد تا به بیننده بفهماند که انرژی و رمق انجام این حرکات را از آب میوه های کم کیفیتی که شرکت تجارتی، برای تبلیغش به او می پردازند، گرفته است، این تبلیغ تمام می شود، تبلیغ بعدی، خانمی در آشپزخانه با آرایشی که گویا به محفلی دعوت است، در پشت اجاق گاز مشغول آشپزی است و تبلیغات رب و روغنی را می کند که تجار برایش معرفی کرده است! باز هم شبکه را به امید یافتن نقش واقعی از زن تبدیل می کنم، تلویزیون یکی از خانم های سلبریتی را برای شرکت در برنامه اش دعوت کرده و کوشش می کند تا از این طریق برای برنامه هایش، بیننده جذب کند. از دیدن این تصاویر دلتنگ می شوم! از اینکه زنان شأن و جایگاه اصلی خود را برای حضور خود نمی شناسند، رنج می برم! از اینکه به نقش های سمبولیک تن می سپارند، از اینکه ارزش وجودی خود را برای جامعه درک نمی کنند، از حرکات شی گونه دوری نمی کنند، از همه اینها رنج می برم!

با وجود رشد رسانه ها در طی دو دهه در افغانستان و شکل و نظام بخشیدن به برنامه های رسانه ای یکی از معصلاتی که با آن مواجه هستیم و نتوانستیم تا مشکل آن را برطرف نماییم؛ نقش و حضور سمبولیک  استفاده های ابزاری از زنان در رسانه ها است. اگر رشد سیر رسانه ها را در طی دو دهه از نظر بگذرانیم، زنان در رسانه ها روز به روز سمبولیک تر و بازیچه تر می شوند. بازیچه دست تاجران، مافیای ثروت و قدرت! حضور زنان در رسانه، در تبلیغات، در سیاست و در همه عرصه های اجتماعی شکل ابزاری پیدا نموده است. مسئولین رسانه ها، فعالین در عرصه سیاست و هنر همیشه از نقش تأثیرگذار زنان در روندهای اجتماعی حرف می زنند اما زمانی که بر برنامه های تولیدی و امورات شان نظارت و دقت صورت گیرد، با پوست و گوشت و استخوان می توان نقش سمبولیک زنان را در اجتماع حس کرد.

برنامه های تفریحی و کنسرت های عیدی بدون وجود زنان و دختران با شکل و شمایل عجیب و غریب زیر نام مد و فیشن و استایل امکان ناپذیر است. برنامه های تفریحی و طنز بدون مورد تمسخر قرار دادن زنان نمی توانند امورات برنامه ای خود را به پیش ببرند. تمام رسانه های کشور مدعی بر حضور پررنگ زنان در رسانه هایشان هستند اما این پررنگ بودن به چه شیوه؟ با کدام نقش؟ می توان بازاریابی و جذب مخاطب را از جمله مهمترین نقش های زنان در رسانه ها دانست و جای تأسف بیشتر به این که زنان و دختران برای حضور در این نقش ها از خود میل و علاقه نشان می دهند و تبدیل می شوند به کالایی برای جذب مشتری! جذب مشتری برای رسانه و جذب مشتری برای کالای تاجر! و یا هم رسانه ابزاری می شود برای کسب شهرت زنان سلبریتی!

استفاده ابزار گونه رسانه از زنان و استفاده ابزاری برخی از زنان از رسانه را می توان از بزرگ ترین مشکلات جامعه افغانستان خواند. در ابزار بودن رسانه جای هیچ شک و شبه ای نیست و رسانه ابزاری برای ایجاد تغییر در جامعه است اما این تغییرات باید مثبت و سازنده باشند. گرچند رسانه برای حفظ نظامی که برای خود ساخته، نیاز دارد تا راه های اقتصادی برای کسب و کار و تجارت خود را در نظر گرفته و جنبه های اقتصادی را در مواردی پررنگ تر نماید اما استفاده ابزاری از زنان در رسانه مورد قبول جامعه زنان نبوده و نیست.