نوال در روستای کوچک کفر طحله چشم به جهان گشود. او فرزند دوم یک خانوادهٔ نه نفری و پدرش یکی از کارکنان وزارت آموزش و پرورش بود و به خاطر نقشی که او در انقلاب مصر در سال ۱۹۱۹ علیه اشغال مصر و سودان از سوی بریتانیا ایفا کرده بود به یک شهر کوچک در […]
نوال در روستای کوچک کفر طحله چشم به جهان گشود.
او فرزند دوم یک خانوادهٔ نه نفری و پدرش یکی از کارکنان وزارت آموزش و پرورش بود و به خاطر نقشی که او در انقلاب مصر در سال ۱۹۱۹ علیه اشغال مصر و سودان از سوی بریتانیا ایفا کرده بود به یک شهر کوچک در دلتای رود نیل تبعید گردید و به مدت ده سال از ارتقای شغلی او جلوگیری کردند. پدرش فردی نسبتاً پیشرو بود، در نوال عزت نفس را تقویت کرد و او را تشویق کرد که زبان عربی بیاموزد. مرگ پدر و مادرش در دوران جوانی باعث شد که بار مشکلات یک خانوادهٔ بزرگ بر دوش او بیفتد
سعداوی در سال ۱۹۵۵ لیسانس پزشکی و جراحی را از دانشگاه قاهره و کارشناسی ارشد پزشکی را در سال ۱۹۶۵ از دانشگاه کلمبیای نیویورک گرفت و در دانشگاه عین شمس قاهره به بررسی علمی – موضوعی دربارهٔ روانشناسی پرداخت. او علاوه بر زبان عربی با دو زبان انگلیسی و فرانسه آشنا بود.
در حاشیه ماندن زنان، برای سعداوی، همیشه پرسشبرانگیز بودهاست. او، نبود
دموکراسی و آزادی را در مصر، عامل عقب ماندگی و ناآگاهی هموطنانش میدانست. آشنایی خوانندگان عرب با نوال سعداوی، با نخستین رمان او بنامِ مذکرات طبیبه (خاطرات یک زن پزشک) بود. وی پس از آن به نگارش رمانهای دیگری پرداخت از جمله امرآهٔ عندنقطهٔ الصفر (زنی در نقطه صفر)، امرأتان فی امرأه (دو زن در یک زن)، الغائب (غایب)، الحب فی زمن النفط (عشق در زمان نفت) و چند داستان کوتاه دیگر. در ایران نیز با کتاب چهره عریان زن عرب شناخته شدهاست. به گمان برخی، سعداوی بزرگترین نماینده زنان رماننویس عرب است؛ که در رمانهایش بیش از همه به زندگی خود پرداختهاست. نوال سعداوی معتقد بود، پیش از آنکه یک فمینیست باشد، بیشتر یک «نویسنده» و «داستاننویس» است
سعداوی در ۲۱ مارس ۲۰۲۱ پس از گذراندن دورهای بیماری درگذشت.
آنها گفتند تو زنی وحشی و خطرناک هستی.
“من حقیقت را میگویم. و حقیقت وحشی و خطرناک است.”