آموزش بزرگسالان و تاثیر آن بر جوانان
آموزش بزرگسالان و تاثیر آن بر جوانان

در جامعه‌ی ما، جوانان و نوجوانان بیشتر تحت تاثیر رفتار و گفتار بزرگ‌سال قرار دارند و از آن‌ها پند و نصیحت می‌آموزند. از سخنان آن‌ها در زندگی روزمره خود استفاده و پیروی می‌کنند، همین امر باعث شکل‌گیری زندگی جوانان می‌شود. بنابراین باید آموزش بزرگسالان به حیث یک امر جدی در نظر گرفته شود. بزرگسالان را […]

در جامعه‌ی ما، جوانان و نوجوانان بیشتر تحت تاثیر رفتار و گفتار بزرگ‌سال قرار دارند و از آن‌ها پند و نصیحت می‌آموزند. از سخنان آن‌ها در زندگی روزمره خود استفاده و پیروی می‌کنند، همین امر باعث شکل‌گیری زندگی جوانان می‌شود. بنابراین باید آموزش بزرگسالان به حیث یک امر جدی در نظر گرفته شود. بزرگسالان را باید آموزش داد تا بتوانند، به خوبی جوانان را بفهمانند و جوانی که از بزرگسال حرف گوش می‌کند و او‌ را الگو زندگی خود قرار می‌دهد، سخن دقیق و مفید شنیده باشد.

  تعدادی از جوانان و نوجوانان هستند که هنوز متوجه نشدند، چه چیزی را می‌خواهند و به کدام سمت روان هستند؛ اصلن فکر می‌کنند که زندگی همین خوردن و نوشیدن است. منشاء این محدودیت فکری (حرف‌ها) را که از بزرگسالان گوش گرفتند، با منطق نبوده و باعث شده که این فرد راه خود را گم کند و خواستش را پیدا کرده نتواند، خودسانسور شود. این اتفاق مبنی بر این است که فرد بزرگسال بدون کدام آگاهی در هر بخش مشوره می‌دهد، حتی اگر ذره‌ا‌ی هم آگاهی در مورد موضوعی که می‌خواهد صحبت کند، نداشته باشد و به خاطر نشان دادن برتری خود نسبت جوان، حرف‌هایی درست کرده و بیان می‌کند.

  این امر باعث می‌شود که در نتیجه جوان با افکار پیچ‌درپیچ روبه‌رو شود، حتی در تصمیم‌گیری هر موضوع، خود را گم کند؛ چرا که خودش را در درون خود کشته و روح بزرگسال در درونش زنده مانده‌است. فریره این موضوع را به خوبی در کتاب خویش تحت عنوان «پداگوژی ستمدیدگان» بیان نموده که روح ستم‌گر در درون ستمدیده زنده می‌ماند و آن‌ را وادار به کارهای که بر آن تحمیل شده می‌کند، تا نتواند از شخصیت مستقل خود بهره ببرد. حتی جوانانی داریم که بخاطر حرف‌های بزرگ‌سالان از خود و از تمام آرزو‌ها، آرمان‌ها و خواسته‌های فردی‌شان می‌گذرند. دلیل این ایثارگری، ناآگاهی جوانان و نفع بردن بزرگسالان از اوضاع است.

  فریره در کتاب خود زیر نام آموزش بزرگسالان؛ آموزش بزرگسالان را یک امر مهم بیان نموده که آموزش بزرگسالان باعث نجات مردم برزیل شد. آموزش نباید مختص به خواندن و نوشتن مطالب باشد؛ بلکه آموزش باید روند فراگیری علم مبتنی بر کنش باشد که در مسائل روزمره باید از آن استفاده بی‌نهایت کرد و این‌ که باید فهمید که در اطراف‌تان چه می‌گذرد و چگونه باید واکنش نشان داد. واکنش ما باید مبتنی بر فهم انتقادی باشد نه بر فهم میراثی که از بزرگان مانده‌است.

مسئله دیگری که فریره بیان می‌کند این است که هیچ کس کاملن آگاه نیست و هیچ کس کاملن ناآگاه نیست. جوانان باید از سر آگاهی، حرف بزرگسالان را قبول و به آن عمل کنند، نه از سر بزرگی بزرگسالان، یعنی چون ایشان بزرگترند بیشتر می‌فهمند. هر کس در یک بخشی مهارت دارد؛ با این فرض که یک داکتر دندان را اگر با یک انجینر ساختمانی مقایسه کنیم هر کدام داشته‌های خود را دارند و هر کدام در بخش مربوط به خود باسواد و در بخش مربوط به دیگری بی‌سواد هستند و چیزی مربوط به بخش دیگری نمی‌فهمند، حتی اگر یکی نسبت به دیگری بیست سال هم که بزرگتر باشد، نمی‌تواند دیگری را بیاموزاند، بخاطری که تجربه‌ی کار آن را ندارد. همین مثال را می‌توان در میان بزرگسالان و جوانان هم استفاده کرد، شاید بزرگسالان چیزهای زیادی بفهمند که جوانان نمی‌دانند و تجربه نکردند، این بدان معنی نیست که جوانان نمی‌فهمند. بر عکس جوانان هم چیزهای زیادی را می‌فهمند که بزرگسالان نمی‌فهمند. هر کس در بخشی که تجربه کرده، آگاهی دارد. شاید جوانان خیلی چیزها را می‌فهمند که بزرگسالان نمی‌فهمند، همان قسم بر عکس دلیلش هم همین صفحات مجازی را نزد اکثر بزرگسالان بروید، بلدیت ندارند؛ چون زمان آن‌ها تا این زمان متفاوت است.

   جوان باید از خودش شروع کند، اگر یک جوان به تصامیم خودش فکر کند و احترام بگذارد، دقیقن دیگری هم همین کار را در مقابلش انجام می‌دهد و باعث بلند رفتن اعتماد بنفس‌اش می‌شود و در تصمیم‌گیری‌های خود موفق خواهند شد. حال در قسمت داد و گرفت یک‌سری مسائل باید آگاهانه برخورد صورت گیرد.

متاسفانه در کشور ما جوانان همیشه زیر بار حرف بزرگسالان هستند، بدون درنظرداشت تفاوت تجربه‌ها، با فرض این که یک جوان شانزده سال درس می‌خواند زیر بار حرف یک بزرگسالی است که حتی یک سال هم درس نخوانده‌است. چرا امروز جوان ما این توانایی را ندارد که از افکار و استعداد خلاق خود استفاده کند؟

 احترام به بزرگسالان دلیل بر این نمی‌شود که همه‌ی حرف‌های آن‌ها را گوش و به آن عمل کنیم. باید استقلال شخصیت خود را داشت و به بزرگسالان هم احترام داشت. این‌جاست که باید تمام وظایف فردی خود را بشناسیم و سعی در تصمیم گیری‌های خود داشته باشیم و توانایی تحلیل هر موضوع را باید داشته باشیم. ما هستیم که آینده را می‌سازیم، باید تفکیک کنیم که کدام سخنان از سر آگاهی گفته شده و کدام سخنان از سر ناآگاهی، اگر از سر آگاهی گفته شده، چطور به آن عمل کنیم؟ اگر هم از سر ناآگاهی گفته شده، چگونه می‌توانیم جلو آن را بگیریم تا به بزرگسال ما هم احترام شود و هم گفته‌های‌شان را رد کنیم؟

برنامه آموزش بزرگسالان باید روی دست گرفته شود تا آموزش و آگاهی جمعی اتفاق افتد، تا هیچ وقت جوانان ما سردرگم در افکار خودشان نشوند، تا جوانان ما به کشورهای همسایه مهاجر و بعد معتاد نشوند، تا جوانان ما توانای از بین بردن فساد در کشور خود را داشته باشند، تا جوانان ما قابلیت انعکاس صدای خود را داشته باشند، تا جوانان ما بتوانند از حق خودشان دفاع کنند. اگر جوان ما خوب تربیت شود و قبل از آن استادش که در سرزمین ما، همانا بزرگسالان‌اند، آموزش داده شوند دیگر افراد خود برتربین کم می‌شود و به مرور زمان شاید به صفر برسند، تا که بزرگسالان باور بدون آگاهی خود را بر دیگران تحمیل نکنند، در آخر یک کشور عاری از هر گونه مشکلات داشته باشیم.

نویسنده: مسعوده فراهی