زینب همتا، ۵ جوزا – بامیان افغانستان یکی از کشورهای است که پیشینهی طولانی تاریخ جنگ و نا امنی را در تاریچهی خود ثبت کرده است و این روند همچنان ادامه دارد. در سالهای متمادی جنگ و نا امنی، باعث کشته شدن هزاران تن مرد و زن و همچنان معلول شدن افرادی زیادی گردیده است. […]
زینب همتا، ۵ جوزا – بامیان
افغانستان یکی از کشورهای است که پیشینهی طولانی تاریخ جنگ و نا امنی را در تاریچهی خود ثبت کرده است و این روند همچنان ادامه دارد. در سالهای متمادی جنگ و نا امنی، باعث کشته شدن هزاران تن مرد و زن و همچنان معلول شدن افرادی زیادی گردیده است. از آنجاییکه بامیان نیز یکی از ولایتهای کشور محسوب میشود در طول سالهای زیاد درگیر جنگ و نا امنی بوده، پیامد مخرب در به وجود آوردن هزاران تن زن و مرد معلول را در پی داشته است. اکنون این آمار افراد دارای معلولیت با چالشهای فراوانی دست و پنجه نرم میکنند. زنان دارای معلولیت که یک بخش قابل توجه جامعه را تشکیل میدهد و بر بنیاد اطلاعات منابع بیش از ششصد تن زنان دارای معلولیت در بامیان هم اکنون به سر میبرند. سکینه یوسفی یک تن از زنان دارای معلولیت است که در بامیان زندگی میکند او قصه زندگی خود و بررسی وضعیت دیگر زنان معلول را به خبرگزاری زنان افغانستان چنین حکایت میکند.
سکینه یوسفی خانم ۲۸ ساله باشنده منطقه سرخجوی ولسوالی ورس ولایت بامیان است.
چشم اندازی به زندگی زنان معلول در بامیان
بامیان هر چند در دو دهه گذشته از امنیت نسبی خوبی برخوردار بوده و مردم این ولایت لذت صلح و امنیت را با تمام وجود میچشید. اما وضعیت بد اقتصادی، نبود عایدات منظم و پایین بودن سطح اگاهی در قریه و قصبات این ولایت، همواره قربانی میگرفت و مشکلات برای باشندگان این ولایت، در ابعاد مختلف به وجود می آورد.
سکینه یوسفی خانم ۲۸ ساله از منطقه سرخجوی ولسوالی ورس ولایت بامیان میگوید، هنگام که سه سال داشته از بالای بام افتاده است. او از ناحیه پا دچار مشکل شده است. پدر سکینه بنا بر وضعیت بد اقتصادی و نبود درک آینده زندگی سیکنه، نتوانسته سیکنه را درمان کند. اکنون سکینه به عنوان یک خانم دارای معلولیت به زندگی ادامه میدهد. سکینه میگوید نه تنها او بل شماری زیادی از زنان در بامیان سرنوشت مشابه با او را دارد.
زندگی اجتماعی در دهات دور دست که سطح آگاهی در آنجا پایین است
سکینه با مشکل که در ناحیه پای وی به وجود آمده، نمیتواند همانند دیگران مکتب را در زمان معیین آن آغاز کند، او مشکلات زیاد در ۱۰ سالگی مکتب را آغاز میکند. با ادامه وضعیت بد اقتصادی و فراهم نبودن زمینهی کاری برای پدر سیکنه، او مجبور است فاصلههای زیادی را پیاده طی کند تا مکتب را در منطقهی سرخجوی ولسوالی ورس که با خانه او نزدیک به ۵ کیلومتر فاصله دارد ادامه دهد.
سکینه میگوید، راه رفت و برگشت مکتب برزگترین مشکل برای او بوده، در کنار طولانی بودن مسیر رفت و برگشت، با دشنام و طعنهها متداوم رو برو می شده حتی گاهی او را مجبور میساخته دست از ادامه دادن به مکتب بر دارد. در این میان تنها خانواده سکینه او را مورد تشویق قرار میدهد تا سکنیه توانسته در ادامه مکتب دو سال را به عنوان آموزگار در همانجا به فعالیت بپردازد.
سکینه میگوید “در مکتب کمتر کسانی بودند که با مه دوست میشدند و یا در راه مکتب با مه در یک مسیر رفت آمد می کردند، زیرا کسانی که با مه در یک مسیر رفت و آمد میکردند و یا همنشین بودند را نیز طعنه می دادند مسخره می کردند”.
شادمانی و هراس پس از راهیابی در دانشگاه
پس از ساعتها انتظاری سکینه میگوید ۲۲۰ نمره دریافت کرده و در رشته فلسفه دانشگاه بامیان راه یافته است. او میگوید “از یک طرف اشک شوق گلویم را گرفته بود و از طرفی دیگر هراس داشتم اینکه مبادا در محیط دانشگاه مورد تمسخر قرار بگیرم و مجبور شوم دانشگاه را ترک کنم تنها کسی که مرا تشویق می کرد و اسرار بر رفتنم داشت والدینام بود”.
هر چند ولسوالی ورس در یک منطقه دور افتاده از مرکز بامیان است. معمولا پنج ساعت زمان میبرد تا توسط موتر به مرکز بامیان برسد و نیاز است نزدیک به یک هزار افغانی برای موترهای لین کرایه پرداخته شود.
سکینه میگویند “با مشکلات اقتصادی که رو برو بودیم پیدا کردن یک هزار افغانی کرایه موتر برای ما سخت بود. پدرم به هر طرف می رفت تا یک هزار افغانی به قرض پیدا کند و مرا به دانشگاه روان کند”.
هر چند در زمان نظام جمهوریت، بر اساس قوانین و طرزالعمل ایجاد شده از سوی دولت برای افراد دارای معلولیت کمکهای نقدی صورت میگرفت.
اما سیکنه میگوید بنا بر نبود کار و در آمد مبلغ پولی را که از طرف حکومت وقت دریافت میکرد برای تامین مصارف خانوادهی خود به مصرف میرسانید.
مرکز ولایت بامیان درمقایسه با سایر شهرهای برزگ ولایت کشور، همانند کابل، بلخ، هرات، غزنی، قندهار، ننگرهار بسیار کوچک و توسعه نیافته است، اما با آنهم برای باشندگان ولسوالیها کاملان یک محیط جدید و شهری به حساب می رود.
سکینه میگوید “به مرکز بامیان آمدم و پس از گذشت چندین روز خیلی از زنان دارای معلولیت را دیدم که همانند من با مشکلات رو برو بودند و تلاش می کردند که به پای خود ایستاد باشند و منت کسی را بر دوش نکشند”.
او همچنان میگوید هر چند در محیط درونی و بیرونی دانشگاه با مشکلات رو برو بودم اما شور و شوق ادامه تحصیلات، برایم انگیزه می داد، برایم هدف می داد تا بتوانم حد اقل کاری به خاطر بهبودی وضعیت جامعه و همنوعان خود بکنم.
سکینه میگوید، “پس از گذشت سه سال ادامه تحصیلات و پشت سر گذاشتاندن هزاران حرف و سخن مردم، در دانشگاه و بیرون از محیط دانشگاه، اکنون یک انجمن بنام “انجمن معلولین بامیان” ایجاد کردم که بیش از یک هزار معلول شامل این انجمن میباشند، تا این افراد دارای معلولیت اعم از زنان و مردان بتوانند در کنارهم بخاطر بهتر ساختن آینده شان باهم کار کنند و استقلال کاری و مالی داشته باشند.
در این انجمن از پلان گذاری شروع تا بلند بردن ظرفیت و ارتقای مهارت معلولین، پیدا کردن زمینه های کاری برای معلولین گاهی به صورت رضاکارانه و گاهی در بدل مبلغ پول فعالیت صورت میگیرد.
سکینه به همه زنان دارای معلولیت پیام میدهد که هیچ کاری نا ممکن نیست زنان دارای معلولیت هم متیواند به اهداف بلند دست یابند و در جامعه خدمت کنند.