در این اواخر تعریفی که در مورد سواد بیان شدهاست، چنین است که سواد باید معطوف به تغییر فرد و اجتماع گردد، در غیر آن فرد بیسواد تلقی میشود. در اصل سواد یک دگرگونی فردی است که برخورد سطحی را به برخورد انتقادی ارتقا میدهید. در جامعهی ما سواد را مختص به خواندن و نوشتن […]
در این اواخر تعریفی که در مورد سواد بیان شدهاست، چنین است که سواد باید معطوف به تغییر فرد و اجتماع گردد، در غیر آن فرد بیسواد تلقی میشود. در اصل سواد یک دگرگونی فردی است که برخورد سطحی را به برخورد انتقادی ارتقا میدهید. در جامعهی ما سواد را مختص به خواندن و نوشتن میدانند و فرد با سوادی فردی است که مسلط بر این دو مهارت زبان (خواندن و نوشتن) باشد. خواندن و نوشتن به این معنا نیست که از فرد خواسته شود تا در بارهی خود و جهانی که در آن است بنویسد، بلکه او را وادار میکند تا کشف کند حقایق نهفته در خود و جهان را و این که جهان از آن اوست، بنابراین فرد باسواد قادر به کشف مسایلی میگردد که تا کنون دست نخورده باقی ماندهاند.
اما آیا واقعا در جامعهی ما سواد چنین نقشی دارد؟
فرد با سواد این را میپذیرد، کاری که انجام میدهد، بهای این که در جهان است، نیست؛ بلکه سواد ابزاری برای عشق ورزیدن و کمک در امر بهتر کردن جهان است.
اولین تلاش برای سوادآموزی در شهر ریسف با گروه کوچکی که متشکل از پنج تن بود، صورت گرفت. از میان آن پنج تن، دو تن بعد از دو روز ترک تحصیل کردند. آموزگاران برای این که انعطافپذیری بیشتری در برنامهی سوادآموزیشان داشته باشند، دستگاهی شبیه سینما که عکسهای غیرمتحرکی را نشان میداد به کار بردند، تا بتوانند افراد بیشتری را جذب نموده و بتوانند پروسهی سوادآموزی را بهتر پیش ببرند.
این کارشان باعث گردید تا افراد زیادی جذب گردند، همچنین برنامهیشان نیز موثر واقع گردید. آموزگاران سعی میکردند تا برخورد سطحی افراد بیسواد را به برخورد انتقادی ارتقا دهند تا در پروسهی یادگیری به عنوان فاعل یا کارآفرین نقش داشته باشند نه به عنوان مفعول یا پذیرند.
فریره نیز به تنظیم روشی برای سوادآموزی بزرگسالان پرداخت، اما نه روشی میکانیکی؛ بلکه نظریهی آموزشی که از بطن خود فرهنگ سکوت زاده شده بود. آموزشی که از بالا به پایین القا نمیشد؛ بلکه از درون به بیرون صورت میگرفت.
سواد را میتوان در مفاهیم زیر بیان نمود و آن وقت است که به مفهوم واقعی خودش استعمال میگردد، حرکت انسان برای آغاز به تفکر در مورد کارشان، فکر کردن در مورد جهان، فکر کردن در مورد قدرتشان در تغییر و تحول جهان، فکر کردن دربارهی دستیابی به آگاهی،… سواد را نمیتوان تنها یک چیز خارجی دانست؛ بلکه سواد بخشی از انسان میگردد.
مکاتب و فاکولتههای جامعهی ما بر پایهی حافظه است و فرد به صورت میکانیکی آموزش میبیند که تنها نقش کارپذیر و پذیرنده را دارد.
در سیستم آموزشی مکتب فرد تبدیل به عدد میگردد و خلافیت فردی افراد از بین میرود، زیرا عمل بدون هدف انجام میدهند، حالا چه درست و چه اشتباه در هر صورت به عنوان کردار شمرده نمیشود؛ زیرا کنشی است که بیخبر از خود بودهاست.
البته در جامعهی ما نه تنها سیستم آموزشی مشکل دارد، بلکه با کمبود کتاب نیز روبهرو شدهایم. اکثر کودکان و نوجوانان کتاب درسی ندارند و از طرف معارف تا کنون کدام اقدامی صورت نگرفتهاست.
با این حال ما تعدادی از جوانان با هم جمع شدهایم، هدف ما تغییر جامعهی استبدای به یک جامعهی انسانی میباشد. گروهی که منافع فردی خود را در جمع میبینیم و همه سعی میکنیم تا خودمان باشیم، اما خودی که براساس خودآگاهی باشد.
آن گروه، گروه “حرکت برای تغییر” است.
ما اعضای این گروه در این اواخر کمپاینی به راه انداختیم، کمپاین جمعآوری کتاب خانهبهخانه.
تعدادی از جوانان با هم با پخش اعلامیهها بارها و بارها برای جمعآوری کتاب به خانههای مردم مراجع کردیم تا کتابهایی که آنان استفاده نمیکنند را جمع نموده و آن را به مکاتبی که کمبود کتاب دارند، توزیع دهیم.
خوشبختانه تا کنون دستآوردهای خوبی داشتیم و توانستیم به تعدادی از مکاتب، کتاب برای شاگرادان اهدا نماییم.
این کمپاین ما تا هنوز جریان دارد، تلاش میکنیم تا بتوانیم کتابهای بیشتری را جمعآوری نماییم. خوشحالیم از این که حرکتی برای مردم و با مردم داشتیم.
نویسنده: کبرا سالاری
عضو گروه حرکت برای تغییر