بررسی نقش زنان در خانواده ها
بررسی نقش زنان در خانواده ها

تصمیماتی که درخانواده ها برای امورات زندگی خانواده گی گرفته می شود الزامی است که نظریات و مشوره های تمامی اعضای خانواده اعم از زنان، مردان و فرزندان یک فامیل در نظر گرفته شود اما در افغانستان در انجام هر امری که مربوط به تمامی اعضای خانواده می شود؛ در تصمیم گیری ها مردان خانواده […]

تصمیماتی که درخانواده ها برای امورات زندگی خانواده گی گرفته می شود الزامی است که نظریات و مشوره های تمامی اعضای خانواده اعم از زنان، مردان و فرزندان یک فامیل در نظر گرفته شود اما در افغانستان در انجام هر امری که مربوط به تمامی اعضای خانواده می شود؛ در تصمیم گیری ها مردان خانواده پیش قدم هستند و برآنچه که آنها می گویند عمل می کنند. اینکه چقدر زنان درخانواده های افغانستان در سطح مشوره دهی و مدیریتی خانواده شریک هستند به سطح فرهنگی خانواده ها بر می گردد.

 شهلا فرید استاد دانشگاه و فعال حقوق زن در بحث مورد نظر می گوید:«  زنان در هشتاد فیصد خانواده های افغانستان که بی سواد هستند اصلن نقشی در تصمیم گیری خانه ندارند، در بعضی از خانواده هایی که زنان سواد کافی وجود ندارد اما ازسن و سال بالایی برخوردار هستند؛ مردان برای زنان بزرگسال اجازه می دهند که درتصامیم خانواده نقش داشته باشند، ولی تعداد این خانواده ها همچنان اندک است». از اینرو خانواده هایی که برای زنان بزرگسال در خانواده شان نقش میدهند که در تصمیم گیری مشوره بدهند درهر ولایت بنآبر سنت های حاکم متفاوت است.

شهلا فرید گفت:« بنابر تحقیقاتی که قبلن درولایت های شمالی انجام دادم  کمترین نقش را زنان داشتند، در ولایت های شمال افغانستان نیز خانواده ها از لحاظ فرهنگی عقب مانده هستند، زنان در آنجا سواد ندارند کمتر زنی را میتوانیم پیدا کنیم که در مشوره دهی مدیریت خانواده ازقبیل اقتصاد، تصمیم گیری برای ازدواج پسر و دختر  و یا هم تصامیم دیگری که مشترکاً باید در خانواده گرفته شود نقش دارند».

باید علاوه نمود که خانواده هایی که برای زنان بی سواد به حیث بزرگ خانواده نقش می دهند سطح فرهنگی شان پایین است. استاد شهلا فرید می گوید:« زمانیکه از ولایت های جنوب غرب و جنوب شرق کشوردیدن کردیم دریافتم که این سطح فرق می کرد؛ به طور مثال: در ولایت های فراه و نیمروز کمتر زنی در سطح تصمیم گیری در خانواده نقش دارد اما درهرات نقش زنان در تصمیم گیری های خانواده ها را میتوان بیشتر دید».

خانواده هایی که دارای سطح فرهنگی بلند ترهستند، زنان در آنجا با سواد اند و از تحصیلات عالی برخوردارهستند، آنها به طور طبیعی درتصامیم خانواده شریک هستند و اصلن بحث این که آیا زنان اجازه مشوره دهی در سطح خانواده را دارند و یا ندارند مطرح نیست چون تغییرات در روش های آنها و تغییرات از لحاظ تحصیلی در دانش آنها سبب می شود که خانواده برای شان احترام بگذارد و در تصامیم خانوادهء مشترک شریک باشند. شهلا فرید همچنان بیان کرد که:« درخانواده هایی که سطح فرهنگی بلند است زنان بصورت همسان با مرد می توانند در مسایل خانوادگی شریک باشند مخصوصاً زنانی که مدیریت اقتصادی خانواده و یا تنظیم بحث مالی خانواده را به دوش میگیرند که خودشان عاید دارند و یا عاید خانواده نزد شان است بزرگترین تصمیم ها را درخانواده ها میگیرند».

از لحاظ روان شناسی وجامعه شناسی هیچ تصمیمی در داخل خانواده نباید بدون اعضای خانواده گرفته شود چون برای مردان بیشتر از زنان نقش داده می شود و زنان در مقابل تصمیم های مردان قرار می گیرند که این خود سبب خشونت ها و مشکلات در داخل خانواده ها می شود. یکی از بزرگترین دلایل خشونت در خانواده هایی که دارای فرهنگ بلند هستند و زنان با سواد دارند همین است که مرد ها مانع حضور تصمیم گیری و یا مشوره دهی زنان درداخل خانواده می شوند و این زن ها چون سطح فرهنگی بلند دارند، میخواهند که به حیث عضو خانواده درتمام تصامیم شامل باشند اما زمانی که مانع ایجاد می شود سبب می شود که خشونت ها درخانواده بروز کند ومشکلات مطرح شود. در افغانستان خانواده هایی داریم که سه نسل یکجا زندگی می کنند؛ پدر کلان و مادر کلان، پدر و مادر و دو جوانی که جدیداً ازدواج کرده اند، پدر بزرگ ومادر بزرگ، خانمی که تازه ازدواج کرده و وارد این خانواده شده است را اجازه نمی دهند که در مسایل خانواده مشوره بدهند وهمه تصمیم های خانواده گی را آنها می گیرند که  از لحاظ فرهنگی یکی از شیوه های به شدت سنتی محسوب میگردد. اینجاست که در خانواده مشکلات برزو می کند. در خانواده های گسترده که سه نسل با هم زندگی می کنند از لحاظ دیدگاه ها، برداشت ها و طرز دید ها متفاوت هستند. این تفاوت های سه گانه دربین خانواده از لحاظ جامعه شناسی خانواده های گسترده را امروز به مشکل مواجه ساخته است چون بزرگان دراین خانواده ها برای ازدواج دو جوان تصمیم میگیرند، زمانی که ازدواج می کنند، طفل به دنیا میاورند در نامگذاری این طفل پدر کلان و مادر کلان تصمیم می گیرند، بدون اینکه با مادر طفل مشورت صورت بگیرد.  پدر و مادرکودک ناگزیر هستند اسمی را که دیگران بالای فرزند شان گذاشته اند را قبول کنند حتی در تربیت اطفال چون شرکاء تربیتی زیاد است به مشکل مواجه می شوند. نویسنده: نیلوفر بارکزی