آیندهسازان یک کشور کودکان هستند و سرمایهگذاری امروز در زمینهی تعلیم و تربیه تضمین کنندهی جامعهای مرفع و آزاد در آینده میباشد. دولتها جهت نیل به این هدف با پلانهای مشخص و سرمایهگذاری متوازن توانستند وضعیت عمومی کشور را دگرگون نمایند. میخواهم در ادامه بهطور مختصر چند کشور موفق را در بخش آموزش معرفی نمایم. […]
آیندهسازان یک کشور کودکان هستند و سرمایهگذاری امروز در زمینهی تعلیم و تربیه تضمین کنندهی جامعهای مرفع و آزاد در آینده میباشد. دولتها جهت نیل به این هدف با پلانهای مشخص و سرمایهگذاری متوازن توانستند وضعیت عمومی کشور را دگرگون نمایند. میخواهم در ادامه بهطور مختصر چند کشور موفق را در بخش آموزش معرفی نمایم. کره جنوبی: زمانی که جاپانیها کره جنوبی را ترک کردند (۷۸) درصد مردم بیسواد بودند. کره جنوبی اکنون یکی از قدرتمندترین نظامهای آموزشی را دارد. ۱۴ ساعت در روز و ۵ روز در هفته آموزش سختگیرانه و متمرکز بر ریاضیات، علوم و زبان انگلیسی ویژگی عمده نظام آموزشی رایگان کره جنوبی است. جالب است بدانید، در کره جنوبی با آنکه آموزش رایگان است، اما ۲۵ درصد درآمد خانوادهها برای تدریس خصوصی هزینه میگردد. فنلاند: نظام آموزش فنلاند یکی از پنج نظام آموزشی برتر جهان است. عمدهترین خصوصیات نظام آموزشی فنلاند، ساعات کمتر درسی، آزاد بودن اساتید در روش تدریس و گرایش کلی نظام آموزشی بر هنر، ورزش و موسیقی میباشد. لازمهی استخدام در نظام آموزشی فنلاند سند دکترا است. جاپان: مردم این کشور در سال ۱۸۶۷ م. علیه حکومت فاسد قیام کردند، دولت جدید هیئتی را به انگلستان، آلمان، فرانسه و آمریکا فرستاد تا نظامهای آمورشی آنها را مورد بررسی قرار دهند. نظام آموزشی جاپان بر اساس ادغام ایدهها تدوین گردیده است. پس از جنگ جهانی دوم جاپانیها اصلاحات گستردهی آموزشی را آغاز کردند که توسعه اقتصادی و تکنالوژی جاپان را تقویت کرد. تمرکز نظام آموزشی بر ریاضیات، علوم و اخلاق میباشد و موازی با تشویق به کار گروهی و حل مسئله پیش برده میشود که تأثیر مستقیم بر رفتار افراد جامعه داشته است. سنگاپور: سنگاپور طی مدت ۵۰ سال از جزیره فقیر و بدون درآمد با آمار بیسوادی بالا، به جمع کشورهای توسعه یافته ارتقا یافته است. استفاده از معلمان مجرب، مستقل بودن مدارس، لغو سیستم بازرسی و تمرکز بر ایجاد مدارس متفکر ویژگیهای بارز نظام آموزش سنگاپور است. نظام آموزشی سنگاپور توانست در اقدامات اصلاحطلبانه جدید تحت عنوان «آموزش کمتر- یادگیری بیشتر» تحولی بزرگ در آموزش ایجاد نماید. افغانستان: وزارت معارف (تعلیم و تربیه) در افغانستان جنگزده مستقل و مسلکی نبوده و با تغییرات در نظامهای سیاسی وضعیت عمومی این وزارت دگرگون گردیده است. بر اساس سیاستهای غلط و مداخلهجویانه سرمایهگذاری هدفمند در بخش تعلیم و تربیه صورت نگرفته است و سالیان متمادی باشندگان این جغرافیا در جهل و بیسوادی زندگی کردهاند. نشانهی واضح سیاستهای سرکوبگرانه حاکمان وابسته، عدم بازدهی مؤثر نظام آموزش و پرورش در سال گذشته میباشد، بزرگی میفرماید: «جامعه فقیر و خاموش بهتر مدیریت میشود.» بزرگترین چالش در میان جهان سومیها عدم آگاهی خانواده از اهمیت تعلیم و تربیه قلمداد میشود، در چنین جامعهای هدف ستمدیدگان رفع گرسنگی از راه کار فیزیکی و شاقه است. باید هدف کلی نظامهای آموزشی ایجاد جامعهای با جسم و روانی سالم، ذهنی کنجکاو و پرسشگر باشد. نظامهای آموزشی به سه کتگوری تقسیم میشوند که شامل نظام غیر رسمی (خانواده)، نظام رسمی و جامعه میباشد. خانواده را به عنوان اولین مکان آموزشی و تربیتی برای کودک میشناسیم، در این نظام کودک از سخن گفتن تا آداب معاشرت از ممنوعیتها و آزادیها تا تضادها را درک و تجربه میکند و تفکر و کنجکاوی در او رشد میکند؛ اما آیا خانوادهها بر اهمیت این دوره واقفاند و کودک را آماده وارد شدن به مدرسه و جامعه مینمایند؟ نظام رسمی آموزش افغانستان که مسؤولیت تعلیم و تربیه کودکان را بر عهده دارد، ظرفیت مادی و معنوی لازم جهت رشد و نموی کودکان را ندارد. خانواده با آگاهی کم، اقتصاد ضعیف و فرزند زیاد نمیتواند یک کودک را فردی آگاه و پویا و واقف به معلومات ضروری برای ورود به مکاتب پرورش دهد. کودک با سؤالهای بدون پاسخ وارد مکتب میشود، حتی اندام خود و نحوهی کارکرد آن را نمیشناسد و خانواده این مسؤولیت را به مکتب واگذار مینماید. همزمان مکاتب از محیط و ابزارهای لازم آموزشی و پرورشی محروم هستند. هیچ آزمون واقعی و معیاری برای سنجش دانش و علاقهی شاگردان و اساتید وجود ندارد و حتی اساتید با مدرک صنف دوازده و یا خلاف رشتهی تحصیلی استخدام میشوند. از کودکان هنگام ورود به مکاتب هیچ امتحان معیاری اخذ نمیگردد. چطور کودک در صنف ۶۰ نفری بدون ابزارهای کمک آموزشی و با نصاب تعلیمی غیرقابل دفاع، سطح آی کیوی متفاوت و اساتید غیرمسلکی یاد بگیرند و متفکر شوند. اجتماع یک واحد آموزشی قوی و تأثیرگذار است. کودک در اجتماع رابطهها، برخوردها، سنتها و… را مشاهده و تجربه مینماید؛ اما افراد تشکیلدهندهی این جامعه معیارهای یک شهروند خوب را ندارند و دلایل خود را دارد که از حوصله این بحث خارج است. اما چه کنیم؟
مهم ترین هدف ما باید آگاهی دادن به خانوادهها از اهمیت تحصیل و حمایت از آزادیهای فردی جهت رشد استعدادها باشد، همزمان در بخش رسمی برای استقلال و قوت مالی معارف، تغییر قوانین در استخدام اساتید به نفع دانش و تخصص، تغییر نصاب تعلیمی مطابق به نیازهای جدید، تهیه امکانات مدرن آموزشی، توزیع عادلانه منابع و امکانات به آموزندگان، جلب حمایتهای مادی و معنوی برای معارف و اساتید، ایجاد انجمنهای خیریهی مدرسهساز کار نماییم.
نویسنده: ناصر کریمی
عضو گروه حرکت برای تغییر