با نوک سوزن چرخ روزگار را می چرخاند
با نوک سوزن چرخ روزگار را می چرخاند

زنی که زندگی را با سه فرزندش به تنهایی می گذراند، بی آن که چیزی برای تأمین و امرار زندگی داشته و یا سوادی خواندن و نوشتن برای کار کردن در بیرون را داشته باشد. از سال ها به این سو پس از این که شوهرش این زن را با سه طفل خورد و بزرگ […]

زنی که زندگی را با سه فرزندش به تنهایی می گذراند، بی آن که چیزی برای تأمین و امرار زندگی داشته و یا سوادی خواندن و نوشتن برای کار کردن در بیرون را داشته باشد. از سال ها به این سو پس از این که شوهرش این زن را با سه طفل خورد و بزرگ سال اش ترک کرده است، زندگی تمام کوله بارش را روی شانه های این زن ریخت و ناگزیر شد که با دو دختر و یک پسرش با این حالت کنار آید، تمامی نگرانی های که روی دوشش قرار گرفته بود از جمله نفقه اولاد ها و آینده تحصیلی آنان که مبادا فرزندان مانند خودش بی سواد بار آیند و به سرنوشت مادر دچار شوند اذیتش می کرد.

حلیمه به جزء یک ماشین خیاطی فرسوده شده که از جهیزیه عروسی برایش مانده بود، برای بدست آوردن پول جز از خیاطی راهی دیگری نداشت و ناگزیر بود که به هر نحو که می شود از یک طریقی تامین زندگی کند.

فضای که صدای ماشین خیاطی در آن پیچیده،ریخته های از پارچه های خیاطی برش خورده، قیچی، نخ های رنگارنگ، کاج، قلم و کاغذ از موارد بود که در اطاق خیاطی خانم حلیمه به چشم می خورد، در کنار یکی از ماشین ها  زنی نشسته و با آن چرخ ماشین را روی پارچه مخملی میچرخاند و از شرایط که روزگار بر سرش آورده است وچگونگی آغاز به کار خیاطی خود تعریف می کرد.

دست به ماشین برد و با تمامی شور و اشتیاق  پارچه های که در اختیار داشت شروع به دوختن کرد، حلیمه به طور امتحانی برای دو دخترش به سلیقه خودش لباس دوخت، وهمچنان به دوختن پارچه های غیر ضروری(بیکاره) به دوختن ادامه داد تا این که متیقن شد که می تواند به فعالیت های خیاطی خود ادامه دهد و به این نتیجه رسید که از بیرون هم می تواند خیاطی بگیرد و بدوزد تا باشد که از راه خیاطی به اقتصاد خانواده رسیده گی کند.

خانم حلیمه با علاقه مندی به کار های خیاطی ادامه داد و آهسته آهسته کار هایش رونق گرفت و از همسایه ها و نزدیکان چهار اطراف خانه اش تا مناطق دور دست مشتریان زیادی پیدا کرده است، طوریکه می گوید از این که خیاطی ها زیاد شده نمیتوانم به موقع لباس های مشتریان را آماده کنم و همیشه وعده خلاف می شوم.

حلیمه با هنر دوخت و دوز و با مزد ناچیزی که بدست میاورد برای فرزندانش تامین معیشت می کند و آنچنان که شوق و اشتیاق  به خیاطی دارد از ابتکارات ونو آوری های در دوخت های خود استفاده می کند وتوانسته است  مشتریانی زیادی را از نقاط مختلف جذب کند و خانواده  کوچک خود را روی پا کند.

چند سالی می شود که حلیمه پیوسته خیاطی می کند و تا اکنون دختران زیادی را نزد خودش به شاگردی گرفته و برای آنان آموزش خیاطی داده است، و شاگردانش همین که خیاطی را آموختند دوباره در مکان های مختلفی شروع به کار خیاطی کردند. و هم اکنون نیز حلیمه سه شاگرد دارد که در دوختن لباس ها حلیمه را کمک می کنند و در بدل کار شان از حلیمه مزد دریافت می کنند.

همچنان یکی ازمشتریان خانم حلیمه که برایش پارچه برای دوختن آوردند تعریف می کنند که در افغانستان موجودیت خیاطی های زنانه الزامی است می گویند:«بخاطر این که در خیاطی های مردانه به راحتی نمی توانیم برویم و یا اندازه درست بدهیم چون دیدگاه برخی از خیاط های مرد به خصوص برای زنان جنسیتی است و ما نمی توانیم اجازه بدهیم که مردان از برای دوختن لباس های ما اندازه گیری کنند».

و یکی از مشتریان دیگر خانم حلیمه می گوید:« ما اجازه بردن لباس های مان را به خیاط های مردانه نداریم، اما به خیاط های زنانه بسیار به راحتی می توانم لباس هایم را بدون محدودیت داشتن بیاورم».

خیاطی یکی از راه های در آمد اقتصادی برای زنان است که عده زیادی از زنان که توانایی کار های اداری را ندارند وبا از سواد کافی برخوردار نیستند کورس های آموزشی کوتاه مدت خیاطی را پیش می گیرند و بعداز فرا گیری دوره آموزش خیاطی در خانه های شان کار های خیاطی را آغاز می کنند و لباس های زنانه می دوزند که این کار برای تمامی زنان فرصت خوبی است و همیشه از خیاطان زن حمایت میکنند و لباس های شان را بدون محدودیت و قید وشرطی برای خیاط از جنس خودشان برای دوختن میاورند، عده کم از زنان هستند که در بازار ها برای خودشان دوکان های خیاطی آماده می کنند و به خیاطی می پردازند.