استثمار کارگران امر طبیعی شده، هر کدام به نحوی میخواهد کارگری را که استخدام میکند، مورد استثمار قرار دهد. حال این استثمار ناشی از کجاست؟ آیا کارگران متوجه این استثمار نیستند که رئیس کارشان آنها را تحت تسلط استثمار خود قرار میدهند یا این که متوجه هستند، اما سکوت میکنند؟ اگر خواسته باشیم در مورد […]
استثمار کارگران امر طبیعی شده، هر کدام به نحوی میخواهد کارگری را که استخدام میکند، مورد استثمار قرار دهد. حال این استثمار ناشی از کجاست؟
آیا کارگران متوجه این استثمار نیستند که رئیس کارشان آنها را تحت تسلط استثمار خود قرار میدهند یا این که متوجه هستند، اما سکوت میکنند؟
اگر خواسته باشیم در مورد این مساله بپردازیم، باید یادآوری کنم، در افغانستان نهادی که از حقوق کارگران دفاع کند، نیست؛ بنابراین اکثریت کارگران مجبور اند در مقابل مزد کمی کار کنند.
من بارها شاهد بودم، دوکاندارانی که سرمایهی شان بیشتر از ۴۰ لک افغانی است با یک گاریکش یا سه چرخهدار بخاطر مقدار پول کمی که دارند ادعای برتریت دارند و داد و بیداد میکنند، پولشان را کم میدهند در اخیر هم ادعا دارند که بر آنها ترحم دارند و اگر آنها نباشند، کارگران از گرسنگی میمیرند در حالی که اگر کارگران نباشند تمام کارهای خودشان تعطیل میشود، حتا میتوان گفت که از برکت همین کارگران است که چنین اشخاصی، پولدار هستند.
کارگران با دیدگاه ایدهآلیستی به قضایا نگاه میکنند که خدا سرنوشت ما را همین گونه خواسته تا خوار و ذلیل باشیم و هر چیزی که بر سرشان میآید آن را به عنوان نصیبشان میپذیرند در حالی که اگر با دیدگاه ماتریالیستی( دید مادهگرا؛ دیدی که مبتنی بر منطق بوده و دلیل وقوع واقعیات را بیان میکند، مثلا اگر در جامعهای یکی فقیر و یا غنی است دلیل آن دوراندیشی و درک خود شخص از وضعیت اجتماعی است، همچنان این وضعیت را در اثر زحمات خود شخص میداند نه خواست سرنوشت) نگاه کنند متوجه خلاهای قضیه میشوند.
دلیل سوءاستفاده از کارگران نبود اقتصاد کافی، عدم فهم استثمارگران، دید و نگرش اشتباه به واقعیات موجود در جامعه، ترس… است.
برای بیرون رفت از این معضل در قدم نخست نیاز به انقلابی در طبقهای کارگر است که این انقلاب به یک فلسفهی انقلابی طبقهی کارگر نیاز دارد، چنین فلسفهیی «ماتریالیسم دیالکتیک» است. همچنان راه دیگری که کارگران از این استثمار رهایی مییابند، آگاهی است تا متوجه حقوقشان شده و در مقابل استثمارگران ایستادگی کنند. نیاز است تا یکی وجدان به خواب رفتهای استثمارگران را بیدار کند و ذهنیتشان را متوجه حقایق سازند که فقر کارگر سبب تخریب زندگی کارگر شده که در نتیجه باعث تخریب زندگی خود استثمارگر میشود، چون کارگری که گرسنه مانده از روی مجبوریت دست به هر عملی میزند اینجاست که اشخاص فرصتطلب وارد میدان میشوند و از شخص درخواستهایی از قبیل: دزدی، اختطاف، زورگویی وغیره میکنند که این نوعی فریب دیگر است که شخص فقیر را فریب میدهند و شخص فقیر به دلیل فقر وارد میدان کارهای خلاف میشود.
این ظلمیست که ستمگر در حق خود و جامعهی خود میکند. نتیجهی چنین ظلمی آشوبی را در جامعه ایجاد میکند که همهی افراد جامعه زیر چتر ترس زندگی میکنند. افراد وقتی از خانههایشان بیرون میشوند با این ترس که موتر، موبایل، پول و… به سرقت میروند، مواجه میشوند. ثروتمندان به جای این که از داراییشان لذت ببرند، متاسفانه بر عکس میشود و همان سرمایهیی که باید موجب آرامش و آسایش آنها گردد، برایشان دردسر ایجاد میکند. در چنین وضعی ما انتظار داریم تا دولت امنیت را ایجاد کند در صورتی که ناامنی از طرف خود ما ایجاد میشود، عامل چنین خلاهایی افراد جامعهی ما هستند.
ما باید در ابتدا برای ساختن یک کشور مستحکم و نیرومند از خود شروع کنیم، اگر هر کس از خود شروع کند روزی کشور آباد میشود. اگر هر کدام از ما گُلی را در گوشهیی بکاریم، در نتیجه روزی میرسد که کشور ما گلستان شود، اما در صورتی که هر کدام ما از این مسؤلیت شانه خالی کنیم، اینجاست که باعث تخریب کشور خود میشویم.
برای تغییر وضعیت باید از دید وسیعتری نگاه کرد که آن دید، دید ماتریالیستی است. دیدی که واقعیت موجود را پذیرفته و در تلاش تغییر آن است، عامل واقعیات را کشف نموده و آن را تغییر میدهد.
نویسنده: امینالله رحمانی، عضو گروه حرکت برای تغییر