در حومه شهر هرات وارد ساحه قدیمی میشوم که دالان تاریکی دارد و قسمتهای از دیوارهای آن تخریب شده اند. زنان مصروف کارهای خانه هستند و کودکان سرگرم بازیهای کودکانه، مکان که همانند کاروانسرا میماند و در هر کُنج آن یک خانواده زندگی میکند. نگاه شیما به من خیره شده و دست خود را به عنوان سایهبان جلو آفتاب گرفته و قدم های من را میشمارد که به طرف او میروم.
بدن ضعیف و نگاههای خسته اش بیانگر تمام دردهایش بوده و چهره غمگین اش نشان میدهد که در کنار تن فروشی به مواد مخدر نیز معتاد شده است.
به راهم ادامه میدهم و نزدیک خانه اش میشوم. بعد از احوال پرسی، من را به خانه خود دعوت میکند. خانهای فرسوده که در و پنجرههایش مثل کفشهای شیما پر از داغ، حفره و وصله است و حتی فرشی ندارد تا کف خانه اش را بپوشاند.
اما شیما، با همان خانهی بیامکاناتش، دل بزرگ دارد. من را با پیالهی چایی پذیرایی میکند. نزدیک دیگدان، کنارش مینشینم و سر صحبت را با او باز میکنم. خواستم از زندگی و سرگذشت خود برایم بگوید. همینگونه که پیاز را سر روغن میانداخت، لب به سخن گشود و با لبخندی مملو از درد گفت: «از زندگی خیری ندیدم، نه قبل از ازدواج و نه هم بعد از ازدواج. شوهرم معتاد شده است و من را مجبور به تنفروشی میکند تا خرج خانه را پیدا کند».
وی میگوید در سن کودکی پدر و مادرش را از دست داده است و بخاطر مشکلات اقتصادی و نجات پیدا کردن از بی سرنوشتی، به عقد نکاح مردی در آمد که چندین سال نسبت به خودش بزرگتر بود.ازدواج زودهنگام معاملهای ننگین یا راهحل بحران اقتصادی
گرفتن همچین تصمیمی برایش سخت تمام میشد اما به عنوان یک دختر جوان در جامعهای که عروسی زیر سن قابل قبول است، چارهای نداشت.
مشکلات شیما تمامی ندارد. به امید یک زندگی بهتر ازدواج میکند اما بعد از ازدواج، شوهرش به مواد مخدر معتاد میشود، دو طفل به دنیا میآورد که یکی از آنها بیماری روانی دارد و مشکلات اقتصادی آنان به اوج خود میرسد.
بغض عجیبی گلوی شیما را میفشارد طوری که از حرف زدن عاجز میماند. بعد از کشیدن یک نفس عمیق و پاک کردن اشکهایش توسط گوشهای از آستین خود، از فراز و نشیب زندگی این گونه حکایت میکند:
«شوهرم وقتی معتاد شد من را هم با خودش معتاد ساخت. یک روز که هوا تاریک شده بود، دیدم شوهرم با یک مرد بیگانه خانه آمد و برایم گفت اگر میخواهی دو طفلت از گشنهگی نمیرند باید با این مرد همبستر شوی. دنیا به سرم میچرخید، حیران مانده بودم به کجا از این همه درد پناه ببرم. هر چی مخالفت کردم نتیجه نداد و من را مجبور ساخت که با یک مرد نامحرم بخوابم. آن شب، بدترین شب زندهگی من بود».
گفتن این سخنان دردهایش را تازه میکرد و از گریهها او میتوانستم درک کنم که چقدر مظلومانه قربانی مشکلات اقتصادی و خشونتهای خانوادگی شده است.
«میدانی برای یک زن عفت و غرورش همه چیز است اما من تمام اینها را از دست دادم فقط بخاطر ظلم شوهرم و جبر روزگار که من را بخاطر مشکلات اقتصادی به این روز رساند. از همان شب ترسناک و تلخ، مدت زیادی است که حداقل هفته دو بار به مردانی که شوهرم به خانه میآورد تن فروشی میکنم و از پولی که میگیرم یک مقدار برای اطفالم مصرف میکنم و باقی مانده را شوهرم مواد مخدر خریداری میکند».
مریم مرادی، یک تن از فعالین حقوق زن در این رابطه میگوید:«حقوق بشر و حقوق زنان در افغانستان همچنان با چالشهای زیادی روبرو است. تلاشهای بینالمللی و فعالین حقوق بشر برای پایان دادن به این چالشها هنوز هم ادامه دارد اما تا اکنون زنان و دختران از حمایت و رعایت حقوق شان در افغانستان شاکی هستند»
وی در ادامه بیان میدارد که ازدواجهای اجباری و زود هنگام در افغانستان هنوز هم به عنوان یکی از جدیترین معضلات به شمار میرود که بسیاری از زنان و دختران به دلایل فقر، مشکلات اقتصادی، فشارهای خانوادهگی، سنتها و تصامیم قومی مجبور میشوند حتی در سنین زیر ۱۸ تن به ازدواج دهند.
شیما نمونه بارزی از قربانی شدن زنان در افغانستان است که به دلایل مختلف از جمله فقر و خشونتهای خانوادهگی، زندگی دشواری را متحمل میشوند.
وی در ادامه چنین حکایت میکند: «گاهی حالم از خودم بد میشود، نسبت به خودم متنفر میشود و فکر میکنم احساس گناه، خفه ام میکند اما وقتی یادم میآید که این تن فروشی و این زندگی نه انتخاب من است و نه هم اختیارم را دارم بیشتر از زندگی ناامید میشوم. گاهی پیش خدا خودم را شرمنده میدانم و گاهی هم گلایه دارم از این همه بدبختی».
در آخر صحبتهای مان، با لبخند ملیحی همرایم خدا حافظی میکند و میرود تا به زندگی مشقتبار همیشهگیاش برسد. اما من حال او را مانند درخت برگریختهی وسط خانهاش میبینم خشک، غمزده و دچار پاییز.
از خانه شیما بیرون میشوم و برای این که بتوانم با خانمهای دیگری همانند او صحبت کنم به راهم ادامه میدهم. در مسیر راه، نزدیک یک قبرستانی خانمی را میبینم که همراه با دختر خورد سال خود بر دیوار شکستهای تکیه داده و از صورت دودآلود و پژمرده اش میتوان فهمید که به مواد مخدر آغشته شده است. چند قدم نزدیکتر رفتم تا بتوانم با این مادر و دختر سر صحبت را باز کنم.
ناماش ستاره بود. خانم میان سالی که جبر روزگار وی را با سختترین اتفاقات زندگی رو به رو ساخته است. او شوهر خود را از دست داده و به دلیل فقر اقتصادی و فرار از دردهایش، چندین سال میشود که به مواد مخدر روی آورده است.
ستاره بعد از آواره شدن در خیابانها، بخاطر پیدا کردن مصارف خود و دختر ۱۳ ساله اش مدتی تن فروشی میکند اما بعد از آن که اثرات مواد مخدر وی را رو به روز ضعیفتر میسازد دست از این کار برمیدارد و بجای خود، دخترش را وادار به این کار میکند.
وی میگوید:«شوهرم قبل از مرگ معتاد شده بود من هم بعد از مرگش و فشارهای اقتصادی که داشتیم فکر کردم اگر کمی مواد بکشم آرام میشوم. آهسته آهسته بیشتر شد بجای رسید که هر چی داشتم فروختم و امروز همراه دخترم کنار سرک ماندم. چند وقتی تن فروشی میکردم اما حالا از بین رفتم بخاطر موادی که میکشم. حالا دخترم را روان میکنم و قبل از رفتن برایش دوای ضدحاملهگی میدهم، این دوا را هم از دواخانهها میخرم».
وحید نورزاد، یک تن از داکتران روانشناس در ولایت هرات میگوید، دلایل مختلفی وجود دارد که یک فرد به سمت مواد مخدر برود و یا مجبور به تن فروشی شود. فقر، مشکلات اقتصادی و اختلالات روانی از جمله عوامل مهم روانشناختی و جامعه شناختی است که باعث ایجاد این گونه مشکلات در میان افراد جامعه میشود. فردی که خانم خود را وادار به تن فروشی میکند بدون شک اختلال روانی دارد.
وی میافزاید:«ما از افراد معتاد مراجعین داشتیم که در ابتدا خانم خود را با مواد مخدر اغشته میکرد تا از او مواد لذت ببرد و این پروسه جریان داشته باشد. بعد از معتاد شدن، وی را مجبور به تن فروشی میکند تا بتواند به عنوان منبع عایداتی از آن استفاده کند».
زنان و دختران در افغانستان همواره قربانی مشکلات خانوادهگی، سیاست و فقر ناشی از اقتصاد پایین بوده و تعداد زیادی روایتهای دردناک و تراژید همچون شیما و ستاره را دارند. اما در این میان فقر اساسی ترین ریشهی خشونتهای خانوادگی بر زنان و دختران در افغانستان خوانده میشود و روز به روز در حال افزایش است.
اوچا یا دفتر هماهنگی کمکهای بشردوستانه سازمان ملل با نشر گزارش در مورد وضعیت اقتصادی در افغانستان گفته است که ۲۹.۲ میلیون تن در افغانستان نیاز به کمکهای بشردوستانه داشته و برای رسیدهگی به این نیازمندان ۳.۲ بیلیون دالر نیاز است.
در همین حال، دیده بان حقوق بشر نیز با نشر گزارش گفته است که کاهش حمایتهای مالی نهادهای مدد رسان و وضعیت دشوار اقتصادی پس از آگست ۲۰۲۱ در افغانستان، دسترسی میلیونها افغان به ویژه زنان را به خدمات بنیادی از جمله مراقبتهای بهداشتی کاهش داده است.
- نویسنده : شهیره الهامی
- منبع خبر : تحقیق میدانی