با آمدن طالبان آرزوی چندین ساله‌ام با خاک یکسان شد، اما من تسلیم نمی‌شوم
با آمدن طالبان آرزوی چندین ساله‌ام با خاک یکسان شد، اما من تسلیم نمی‌شوم

خبرگزاری زنان افغانستان: پس از روی کار آمدن طالبان میلیون‌ها دختر از تحصیل و تعلیم در افغانستان باز ماندند. سحر میرزایی یک تن از دخترانی است که طی دوسال گذشته از حقوق انسانی و دینی خویش به ویژه حق آموزش و تحصیل محروم ساخته شده است. پای صحبت‌های سحر نشستم، با دل پر از درد […]

خبرگزاری زنان افغانستان: پس از روی کار آمدن طالبان میلیون‌ها دختر از تحصیل و تعلیم در افغانستان باز ماندند. سحر میرزایی یک تن از دخترانی است که طی دوسال گذشته از حقوق انسانی و دینی خویش به ویژه حق آموزش و تحصیل محروم ساخته شده است.

پای صحبت‌های سحر نشستم، با دل پر از درد و آه شروع به درد دل کرد؛ تا اینکه صحبت‌هایش به جایی رسید که حالت آکنده به خشم به خود گرفت، «من می‌خواستم با اتمام مکتب و سپری نمودن موفقانه‌ی آزمون کانکور به رشته دلخواه خویش یعنی حقوق ادامه تحصیل دهم و سپس به شغل پدری ام یعنی قضاوت بپردازم، تا به بزرگ‌ترین هدف زندگی ام نائل آیم، اما با آمدن طالبان مکاتب و دانشگاه‌ها به روی ما بسته شده و آرزوها و اهدافم با خاک یکسان شد.»

با چشمان تر ادامه داد: «پدر من در نظام جمهوریت به عنوان قاضی در محکمه‌ی یکی از ولایات کشور کار می‌کرد. یک روز خبر رسید که چهار قاضی از سوی طالبان در مسیر بازگشت به خانه ترور شده است، من با بیقراری دعا می‌کردم که پدرم در جمع آن چهار تن نباشد. اما متاسفانه پس از ساعاتی آگاه شدم پدر من یکی از آن چهار قاضی ترور شده بود، با شنیدن آن خبر چشمانم تاریک شدند و از حال رفتم. روزها و ماه‌ها گذشت، بی‌قرار بودم، آرامشم را از دست داده بودم، تا این که به این نتیجه رسیدم که از طریق آموزش و رسیدن به کرسی قضاوت عدالت را در کشور رنجورم تامین کنم. بنا بر این پس از شهید شدن پدرم تمام حواسم را بالای درس خواندنم جمع کرده بودم تا با درس خواندنم و رسیدن به کرسی قضاوت انتقام خون پدرم که بزرگ‌ترین هدف و مهم‌ترین هدفم شده بود را از این گروه دهشت‌افکن و خون‌خوار بگیرم. روزی که کشور به دست این گروه افتاد روز چون شب بر من تیره و تار گشت و بسیار ناراحت شدم زیرا آرزوی چندین ساله‌ام که همان گرفتن انتقام خون پدرم بود با خاک یکسان شد.»

ادامه می‌دهد: «علی‌رغم این، با وجود وضع همه‌ی محدودیت‌ها و محرومیت‌ها از سوی طالبان، من از تلاش دست نکشیده و نخواهم کشید، چون من باور دارم که عدالت جای خود را پیدا می‌کند شاید زمان‌گیر باشد، اما روزی عدالت برقرار خواهد شد و من نیز به هدفم که همانا گرفتن انتقام خون پدرم است خواهم رسید، تا آنروز من با تمامی سختی‌ها و ناملایمتی‌ها مبارزه کرده و به پیش خواهم رفت، و هرگز از نیل به اهدافم دست نخواهم کشید.»

بعد با خشم و اندوه فروان در کمال قاطعیت می‌گوید، «آنقدر تلاش می‌کنم تا ریشۀ این وحشی‌ها و خون‌خواران را از بن بکشم. اگر آنان با وضع محدودیت‌ها در پی خانه‌نشین کردن زنان و دختران اند این‌ را با جدیت و قاطعیت می‌گویم که سخت در اشتباه اند زیرا من و بسیاری از دختران مثل من با آزار و اذیت‌های آنان زمین‌گیر نخواهیم شد، بل قوی‌تر از گذشته عزم ما برای رسیدن به اهداف ما جزم خواهد شد.»

بعد با تحسین برانگیز خواندن احساسات او و ابراز امتنان از وی بابت بیرون دادن نگفته‌ها و درد دلش با وی خداحافظی می‌کنم.