فاخره موسوی: سیاست‌مداران از زنان به عنوان ابزار استفاده کرده و می‌کنند  گفتگوی اختصاصی خبرگزاری زنان افغانستان با دکتر فاخره موسوی متخصص در رشتهٔ جامعه شناسی در بخش جنبش‌های سیاسی زنان
فاخره موسوی: سیاست‌مداران از زنان به عنوان ابزار استفاده کرده و می‌کنند  گفتگوی اختصاصی خبرگزاری زنان افغانستان با دکتر فاخره موسوی متخصص در رشتهٔ جامعه شناسی در بخش جنبش‌های سیاسی زنان

فاخره موسوی: سیاست‌مداران از زنان به عنوان ابزار استفاده کرده و می‌کنند گفتگوی اختصاصی خبرگزاری زنان افغانستان با دکتر فاخره موسوی متخصص در رشتهٔ جامعه شناسی در بخش جنبش‌های سیاسی زنان خبرگزاری زنان افغانستان: دکتر فاخره موسوی از فعالان حقوق زنان و کارشناس رشته جامعه شناسی در حوزه جنبش‌های سیاسی زنان است؛ در گفتگویی که […]

فاخره موسوی: سیاست‌مداران از زنان به عنوان ابزار استفاده کرده و می‌کنند

گفتگوی اختصاصی خبرگزاری زنان افغانستان با دکتر فاخره موسوی متخصص در رشتهٔ جامعه شناسی در بخش جنبش‌های سیاسی زنان

خبرگزاری زنان افغانستان: دکتر فاخره موسوی از فعالان حقوق زنان و کارشناس رشته جامعه شناسی در حوزه جنبش‌های سیاسی زنان است؛ در گفتگویی که با وی در مورد وضعیت زنان در افغانستان از بیست سال گذشته تا اکنون داشتیم؛ به چیستی این موضوع که زنان افغانستان در کدام نمودار و شکل در ابعاد جامعه شناختی، بسترهای فرهنگی و دایره مباحث سیاسی پیش میروند. فاخره در این گفتگو به آسیب شناسی در مورد اندیشه ها و تئوری های سیاسی و مذهبی در مورد زنان پرداخته و جدال سنت و مدرنیته و نقش شریعت را در این میان به تحلیل گرفته است:

سوال: هر چند شما چهره ای شناخته شده در مباحث اجتماعی مخصوصا در حوزه زنان هستید اما اگر باز هم به صورت مختصر خودتان را به مخاطبان ما معرفی کنید ممنون می شویم؟

جواب: فاخره موسوی هستم، متولد کابل و در ایران بزرگ شدم، تحصیلات خود را تا مقطع ماستری در ایران ادامه دادم و دکترای خویش را از دانشگاه فرانسه با تخصص در رشته جامعه شناسی سیاسی، جنبش‌های زنان یا بسیج سیاسی زنان می‌باشد ولی گرایش من به سمت مطالعات زنان می‌باشد.

سوال: چه شد که شما به اینگونه مباحث علاقمند شدید؟

جواب: علاقه من نسبت به مسا‌ٰئل مربوط به زنان و شرایطی که خودم به عنوان یک زن دارا بودم، مرا وادار به توجه به مسایل زنان کرد و در تمامی این دوره ها کار من در مورد مسایل حقوقی زنان افغانستان بوده و بیشترین دغدغه من سنت ها در فرهنگ افغانستان بوده که از آن استفاده خوب به نفع زنان در جامعه صورت بگیرد.

سوال: سالهاست که شما در زمینه وضعیت زنان در افغانستان جستجو و تحقیق می‌کنید، به نظر شما آیا سنت‌ها می‌تواند برای زنان افغانستان در راستای پیداکردن جایگاه اجتماعی شان دست و پا گیر باشد؟

جواب: ببینید سنت‌های ما آنقدر سنت‌های بد نیست یعنی اگر از آن خوب استفاده شود می‌تواند برای رشد و تعالی زنان موثر باشد مثلا در گذشته بعضی رسومی که رایج بوده اینست که دختران تعلیمات فارسی و چیزهای را که مربوط به ادبیات کهن افغانستان می‌شد، فرا می‌گرفتند و بیشتر مسایل سیاسی و اقتصادی باعث شده که شرایط زنان در کشور روز به روز بدتر و وخیم‌تر شود و زنان نتوانند از آن سنت‌ها به نفع خود استفاده کنند و یکی از مهمترین مشکلات فرا راه زنان مسئله امنیت و جنگ می‌باشد که این موضوع زندگی زنان را تحت تاثیر قرار داده و در سراسر جهان مخصوصا افغانستان اولین قربانیان جنگ زنان و کودکان بوده و است.

سوال: طی سال‌های متمادی از سنت‌ها عنوان یکی از عوامل اصلی برای سرکوب زنان نام برده شده، ولی شما بیان می‌کنید که سنت‌ها می‌توانست یک فرصت برای زنان باشد منظور شما از فرصت چیست؟

پاسخ: سنت‌ها همیشه سرکوب گر نبوده مثلا یکی از سنت‌های خوب در افغانستان، من بیشتر کانون خانواده‌ها را افغانستان مطالعه کردم، یکی از نکات خوبی که خانواده گسترده و بزرگ در درون خود ایجاد کرده بود سیستم آموزشی غیر مستقیم بود که سنت‌ها آنرا حمایت می‌کرد مثلا مادر در خانه بعضی مسئولیت‌ها را به دوش داشت همین گونه فردفرد اعضای خانواده وظایف خود را داشتند. در گذشته مادر کلان‌ها یا زنانی که توانایی علمی داشتند وظیفه داشتند که از اطفال نگهداری کنند و در تعلیم نواسه ها به عروس و فرزندان خود کمک می‌کردند و همچنان به آنها فرهنگ و ادبیات را آموزش میدادند اما اکنون سنت‌ها ابزار شده برای سرکوب زنان، به گونه‌ای که زن از سیستم پدرسالار تبعیت می‌کند و در مواردی خود زنان است که از سنت‌ها علیه زنان استفاده می‌کنند و این خیلی دردناک است.

سوال: شما در صحبت خویش اشاره کردید که مسایل سیاسی یکی از اسباب عدم استقرار و پیشرفت وضعیت زنان است مثالی لطف کنید ؟

جواب: بله، سیاست‌مداران از زنان به عنوان ابزار استفاده کرده و می‌کنند، در همهٔ جهان به همین شکل بوده است، درافغانستان و در بیست سال گذشته به خوبی دیده شده است که زنان و مسایل مربوط به زنان به صورت ابزار در دست سیاست‌مداران قرار گرفته، در این استفادهٔ ابزاری اسلام‌گرایان و سایر اندیشه‌ها مثل مارکسیزم که بسیار روی مسئله زنان تاکید می‌کنند نیز شامل هستند، از زنان در سیاست به عنوان ابزار به نفع خودشان استفاده می‌کنند نه به خاطر کمک یا حمایت از زنان .

سوال: با توجه به جواب شما تمام پیشرفت‌هایی که در عرصهٔ زنان، تحصیل زنان، کار زنان و موقعیت سیاسی زنان در بیست سال گذشته صورت گرفته کار تهدابی و اصولی نبوده و بیشتر برگ سیاسی دولت جمهوری بوده است؟

پاسخ: بگذارید مساله ای را برای شما واضح کنم که استفاده ابزاری از زنان در سیاست یک مساله و اینکه زنان می توانند چقدر از فرصت ها برای رشد خود استفاده کنند مساله ای دیگر است. این دو موضوع از همدیگر جدا است مثلا در بیست سال گذشته دولت در عرصهٔ بین‌المللی از مسایل زنان بسیار زیاد سود برد و بودجه ای که از سوی سازمان‌های بین‌المللی برای حمایت و تقویت زنان در نظر گرفته شده بود که بیشتر دولت‌مداران و رهبران سیاسی از آن به نفع خودشان سود جستند وقسمت زیادی از این بودجه هیچ وقت به دست زنان نرسید. اما اینکه زنها می‌خواستند که از این فرصت استفاده کنند مثل تعلیم و تحصیل این بحث دیگر است ما بعضی از زنان تحصیل کرده را در این بیست سال گذشته داریم که جزو دانشمندان محسوب می‌شود اما در عرصهٔ سیاست به آنها توجه نشد چون در اصل در سیستم سیاسی افغانستان اندیشه رشد زنان وجود نداشت .با وجود این بی‌توجهی باعث نشد که زنان از تحصیل دست بردارند.

سوال:با توجه به اینکه در دو دهه گذشته فعالین حقوق زنان و نهادهای زنان و حکومت جمهوری متعهد به تمام کنوانسیون هایی بین المللی مانند کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض بر علیه زنان و قطعنامه ۱۳۲۵ و هدف پنجم از اهداف انکشافی پایدار که برابری جنسیتی است بودند و در راستای تطبیق آنها برنامه های بزرگی را طرح و تطبیق کردند وضعیت زنان را به صورت کل درزمان جمهوریت چگونه ارزیابی می‌کنید و اینکه چقدر زنان از این فرصت ها استفاده کرده توانستند، با توضیح

جواب: موضوع مهمی که میخواهم بیان کنم این است که بیست سال گذشته رسیدگی و توجه به وضعیت زنان همانند یک حباب بود که در افغانستان ایجاد شد. اجازه بدهید با مثال واضح کنم. گاهی اوقات در بازاربورس یک حباب ایجاد می‌شود.قیمت ها دفعتا صعود می‌کند اما به یکباره‌گی حباب بوجود آمده می‌ترکد و سهام پایین می‌رود. وضعیت زنان در افغانستان هم چنین حبابی است که اولویت دادن به زنان و مسایل آنها ایجاد شده بود که زنها می‌توانستند که در آن شرایط از آن استفاده کنند، فعالیت‌های خود را پی‌گیری کنند و به رشد و توسعه زندگی فردی و اجتماعی خود رسیدگی و فعالیت کنند و ما می‌بینیم که زنها از رشد و تعالی بسیار استقبال می‌کنند. من واقعا اوایل که در مورد زنان مطالعه می‌کردم، در جریان مطالعاتم میدیدم که زنانی که از این وضعیت استفاده کردند بیشتردر شهرها و وابسته به خانواده‌هایی بودند که از لحاظ اقتصاد در سطح متوسط قرار داشتند و از نظر مالی فرزندان خود را حمایت کرده می توانستند، یا خانواده های مهاجری بودند که دوباره به افغانستان برگشته بودند و با تلاش فرزندان شان درس می‌خواندند که به آن نتیجهٔ دلخواه برسند. یکی از عوامل مهم اختلاس موجود در حکومت جمهوری بود. با تاسف فرصت های ایجاد شده مانند حبابی بود که ایجادشده بود. بعضی فرصت های تعلیمی ایجاد شده و یا گزارش داده شده توسط دولت جمهوری وقت اصلا وجود خارجی نداشتند فقط در روی کاغذ وجود داشتند. یعنی در آمارها وجود داشت اما در واقعیت و در زندگی افراد آن مکتب و دانشگاه وجود واقعی نداشت. در بعد دیگر می‌بینیم دانشگاه‌های خصوصی رشد می‌کنند و بسیاری از دختران وارد دانشگاه می‌شوند خصوصا دخترانی که محروم و مظلوم واقع شده بودند اما توانسته بودند که رشد کنند. عامل مهم دیگر اینکه بیست سال یک دوره کافی برای رشد زنان نبود زیرا تازه یادگیری آغاز شده بود. برای اینکه بگوییم افغانستان کشوری در روند توسعه قرار گرفته است باید آن را در یک دوره ۵۰ یا ۶۰ ساله در نظر بگیریم. عامل سوم تفاوت اندیشه ها و برنامه ها با واقعیت زندگی مردم افغانستان بودکه وارد افغانستان شد. واکنش مردم در برابر این برنامه های وارداتی مختلف بود. مثلا کسانی که اسلامگرا بودند تعیلم و تربیت به روش غربی را قبول نداشتند می‌گفتند تعلیم و تربیت باید اسلامی باشد در برخی موارد حتی رادیکالیسم اسلامی در بر ضد مسایل دفاع از زنان رشد بیشتری در افغانستان کرد که در این صورت فشار بر زنان بیشتر و نتیجه این برنامه ها کم اثرتر می‌شد . با وجود این که شریعت از وضعیت زنان دفاع می‌کرد باز هم کسانی بودند که حتی تفسیر شریعت را هم غرب زده احساس و یا معرفی می‌کردند و از زنانی که مورد ظلم واقع می‌شدند دفاع نمی‌کردند. نمونه آن موضوع فرخنده و جامعه مذهبی که در افغانستان وجود داشت ، است. در افغانستان قتل فرخنده نتوانست چیزی را تغییر بدهد اما ما قتل مهسا در ایران را نیز شاهدیم که تبدیل به جنبش بزرگ در سطح ایران و جهان شد. تقریبا هردو قتل یکسان بود هردو بخاطر مذهب بود اما در ایران تبدیل به یک جنبش شد ولی در افغانستان نه تنها تبدیل به یک جنبش نشد بلکه زنان بسیار سرکوب شدند حتی ملاها برای دفاع از خودشان فردای دفن فرخنده نشستی را برگزار کردند که کارهایشان را درست و طبق شریعت نشان بدهند در حالی که شریعت اسلامی علیه زن نیست. ما در بیست گذشته چالش‌ها و فراز و نشیب هایی را می‌بینیم که گاهی باهم متضاد هستند یعنی سیستم سیاسی از زنها حمایت می‌کند تا بتواند آنها به شیوهٔ و تعلیمات غربی زندگی کنند اما این سبک به زندگی برای بیشتر مردم ایجاد تناقض کرد.

سوال:فعلا در افغانستان طالبان حکومت میکنند، همان افراطیون که شریعت را با توجه به سلیفه خویش در مورد زنان تفسیر میکنند. با توجه به بیش از ۵۰ فرمان که بر علیه آزادی‌های شهروندی مخصوصا آزادی های زنان از سوی طالبان در دوسال گذشته صادر شده است، می‌خواستم بدانم که آینده زن افغانستان را چگونه می‌بینید؟

جواب: آینده ای که برای زنان افغانستان باید منتظرش باشیم آینده بسیار خفقان‌آور است. تکرار وضعیت زنان درحکومت جمهوری اسلامی ایران ، در سالهای پسین دهه هفتاد میلادی را در افغانستان می بینیم. شعاری را در میان زنان بوجود آورده بودند که زنان در ایران پس از انقلاب می‌گفتند ما حقوقی را که شریعت برای ما بیان کرده می‌خواهیم ، ما به هیچ وجه شباهت با زنان غربی که خودشان را لخت می‌کنند و فحشا می‌کنند نداریم ،احزاب اسلامی در افغانستان نیز یکی از انتقادات شان به کمونیست ها همین بود که می‌گفتند شما زنها را به فحشا کشانده اید، در حالی که آنها اعتقاد نداشتند زنان حقوقی دارند و حق زن فرض است . در حال حاضر هم طالبان دقیقاهمین کار را میکنند یعنی که ما به شما زنها حق میدهیم اما در شریعت اسلامی. اما این شریعت را چه کسی تعریف میکند و چگونه تفسیر می‌کند؟ شریعتی که خودشان تفسیر می‌کنند ، هیچ ربطی به اسلام ندارد و هیچ پیام و شناختی از دوره اسلامی و پیامبر ندارد. طالبان فقط می‌گویند که ما می‌خواهیم همان اسلام و قوانین ناب محمدی را تطبیق می‌کنیم، زن باید در خانه باشد ، از شوهر خود تمکین کند و اگر تمکین نکرد به قول اسلام‌گرایان و بنیاد‌گرایان این زن اصلا مسلمان نیست . اما چیزی که من می‌خواهم بگوییم این است که این تفکرات بنیادگرا از کجا می‌آید؟ این تفکرات اندیشه کهنه و قدیمی که در زمان ایجاد افغانستان برای زنان وضع شده است از آن جا منشاء می‌گیرد که احمدشاه ابدالی ۶ قانون وضع می‌کند که در آن قوانین زنها هم شامل هستند. یکی از آن قوانین قانون مالکیت است که می گوید مرد مالک زمین، زن و حیوانات خود است. یعنی زن فردیت ندارد، و زن جزو املاک مرد می‌باشد و زن حق ندارد پس از ازدواج از آن خانه بیرون شود یا با یکی دیگر از مردان فامیل ازدواج کند یا در همان خانه می‌ماند تا بمیرد چون جزئی از املاک آن خانه است . قانون دیگر احمدشاه ابدالی حق طلاق را از زن سلب کرده . سه تا از قوانین احمدشاه ابدالی در افغانستان عرف وحتی به نحوی جزو شریعت در افغانستان شده است. حضرت محمد می‌گوید که یک زن حق دارد شوهر خود را انتخاب کند و یک زن تا زمانیکه رضایت نداشته باشد نباید به عقد یک مرد در بیاید . این چیزهای است که حضرت محمد به آن تاکید می‌کرده و چنین چیزهای در قوانین اسلامی بوده با توجه به کتاب های تاریخی همچون کتاب تاریخ طبری .شریعتی را که پیامبر اسلام می‌گوید کاملا متفاوت است . به زن حق انتخاب می دهد ،حق ازدواج می‌دهد و به زن ارث می‌دهد و زن را به عنوان یک فرد در جامعه می‌شناسد .در حالی که تفسیری که اینها می‌کنند زن را به عنوان فرد در جامعه نمی‌شناسند و هیچ حقی برای زن قایل نیستند. در نتیجه حقوق زن به قهقرا خواهد رفت در این شرایطی که طالبان وضع می‌کنند واگر زنها از حق تعلیم و حق انتخاب محروم باشند، حق بیرون رفتن را نداشته باشند بناء چطور می‌توانیم انتظار داشته باشیم که فرزندانی را تربیت کنند که در خدمت اجتماع باشد .وقتی به یک زن ظلم می‌شود و او مجبور می‌شود، در خانه بماند، جهان بینی آن زن و تفکرش به اندازه همان اتاقی است که در آن زندگی می‌کند ، از بیرون از خانه می‌ترسد، از شب می‌ترسد، از تاریکی می‌ترسد ودر این صورت نمی‌تواند فرزند خدمتگزار و با سواد در جامعه تربیه کند و ما در آینده باید منتظر یک جامعه عقب ماندهٔ و مبتدی تر باشیم.

سوال: راه حل را در چه چیزی می‌بینید، چه باید کرد؟

جواب: در مورد این که ما هنوز به صورت دقیق مردم و فرهنگ خود را نمی‌شناسیم، نمی‌توانیم یک راه حل جامع و مانعی که در افغانستان کاربرد داشته باشد بدهیم، شرایط آنقدر سخت است که هیچ کس هیچ چیز گفته نمی‌تواند اما مساله ای که حدس می‌زنم شاید ایجاد شود اینست که جامعه می‌تواند خلاف این سیاست حرکت کنند یعنی زنها برخلاف اینکه طالبان آنها را تحت فشار قرار می‌دهند، تلاش کنند و راه های جدید را برای رشد و تعالی خود پیدا کنند، من می‌بینم که خانم‌های زیادی به تحصیل گرایش دارند زیادتر آنها اکنون از طریق انترنت خود را در دانشگاه‌ها شامل کردند، اگر نمی‌توانند از طریق دانشگاه ها، تحصیل کنند بدیلی برای شان پیدا کرده اند، از طریق انترنت وارد دانشگاه‌های مختلف می‌شوند و درس می‌خوانند، زنان استعدادهای شگرفی دارند واین هم یک عامل امیدوار کننده می‌تواند باشد. یعنی در جامعه شناسی سیاسی معتقد هستیم که گاهی جامعه خلاف سیاست حرکت می‌کنند. می‌توانیم بگوییم که شاید این عامل طالبانی (فشار و سخت گیری هایی که طالبان بر زنان وارد می‌کنند) باعث رشد فزایندهٔ زنان شود، بستگی دارد که چقدر زنان مورد حمایت قرار می‌گیرند، چقدر جامعه علاقمند کمک به زنان است و چقدر سیستم مرد سالار به زن اجازه و فضای جولان بدهد. متاسفانه موضوع دیگر موضوع سیستم مرد سالار است من ترجیح میدهم که جامعه افغانستان را نه جامعه مرد سالار بلکه جامعه سلطه‌ئیزم بگویم. جامعهٔ که سلطه در همه چیزش وجود دارد جامعه شکننده ای که با ستم مردم را مجبور می‌کند که یک راهی را در پیش گیرد. شاید این عامل باعث شود که زنها رشد فزایندهٔ داشته باشد یا بیداری در بین زنها بیشتر شود. اما اگر اقتصاد در این حوزه نتواند وارد شود و به زنان کمک نتواند و یا مردان به این نتیجه نرسند که زنان تحصیل کرده برخلاف منافع شان آنها حرکت نخواهند کرد، (که متاسفانه در افغانستان مردها ترجیح می‌دهند که زنان بیشتر وظیفهٔ زن بودن و فرزند‌آوری را به عهده داشته باشد و در سایر مسایل دخالت نکنند ) در این صورت چگونه آیندهٔ روشن برای زنان ترسیم کنیم . اما اگر مردان جامعه و اقتصاد در بیداری اجتماعی همگام با زنان باشند، می‌توانیم امیدوار باشیم که زنهای افغانستان می‌توانند این مرحله را بگذرانند و به مرحلهٔ بهتری برسند و با دوش کشیدن بار تغییرات در جامعه خود را از قهقراها بیرون خواهند کشید.

سوال: با توجه به فعالیت جدی فعالان حقوق زن در حوزه دادخواهی بین المللی شما فکر می‌کنید که آیا تشکل‌های زنان افغانستان قادر به تغییر این روایتی که شما فرمودید باشند؟

جواب: این خوب است که یک جامعه تشکل داشته باشد، متاسفانه در جامعه ماچنین است که نهادی واحد در بین زنان وجود ندارد. بزرگترین مشکل زنان مسئلهٔ رهبری است اما اگر این نهادها از دل جامعه بر آمده باشد مثلا جامعه و منطقهٔ خود را بشناسد و تاثیر گذار بر خانوادهٔ باشند امکان دارد تا بتوانند از آن طریق یک قدمیدر جهت تغییر افکار بردارند. متاسفانه یکی از مشکلاتی که موسسه ها در افغانستان دارند، الگو پذیری غربی است . این الگو روی کشورهای اروپایی می‌تواند تاثیر داشته باشد اما در کشور ما نمی‌تواند تاثیرگذار باشد. به عنوان مثال در افغانستان یک زن چوپان نیازمندی هایش با زن چوپان در اروپا فرق می‌کند. یک زن چوپان در اروپا در خانهٔ خود انترنت دارد، دستگاه های پیشرفته دارد، وسایل مجهز و الکترونیکی دارد ولی یک زن چوپان افغانستانی که در روستا زندگی می‌کند ،خیلی زندگی اولیه دارد. تجربه نشان داده است که این موسسه ها با توجه به الگوی غربی می‌تواند چیزهای را برای زنهای ما بگویند که زنهای ما از آنها هیچ ایدهٔ و تصویری ندارند در حالی که آن تصویر باید از زندگی خود زنان در افغانستان شکل بگیرد . یعنی کسانی که در موسسه ها کار می‌کنند باید زنها و جامعه زنها را بشناسند، نیازمندی های زنان را بشناسند در این صورت می‌تواند موثر باشد. به یک زن در افغانستان که سالها گفته اند که شوهرت خدایت است، زن افغانستان یکبار که ازدواج کرد اگر شوهرش او را بکشد یا تکه تکه کند از خانه بیرون نمی‌رود اما یک زن اروپایی به عنوان یک فرد است و می‌گوید اگر با شوهر خودزندگی توانستم که خوب و اگر نتوانستم جدا می‌شوم. الگوهایی که وجود دارد، کاملا متفاوت است. کارکرد یک خانواده در اروپا یا غرب با کارکرد یک خانواده در افغانستان بسیار متفاوت است، تقسیم کار متفاوت است زن در افغانستان تسلیم شوهر خود است هرچه بگوید می‌گوید درست می‌گویی ولی در اروپا مخالفت می‌کند. زن در اروپا و امریکا متخصص است، خانمهای وجود دارد که داکتر هستند یا کسانی هستند که در صنعت کار می‌کنند و کارهای مدیریتی در سطوح بلند را انجام می‌دهند اما در افغانستان ما مدیران بزرگ نداریم، جراحان بزرگ نداریم. بنابراین نیازمندی‌های زن اروپایی با زن افغان متفاوت می‌باشد اینها چیزهای است که در افغانستان خیلی مهم است که موسسه ها آن را اکثرا در نظر نگرفتند. مشکلی که در بین خود موسسه ها وجود دارد این است که موسسات اکثرا از غرب می‌‌آیند و هدف و مقصودی که در غرب وجود دارد را در افغانستان در حوزه زنان تطبیق می‌دهند این اصلا درست نیست در افغانستان هدف و مقصود آنها مفهوم ندارد. موضوع دیگر موضوع پول است که به موسسات پرداخت می‌شود اینها بیشتر پولهایی که در دست شان قرار می‌گیرد را بیش از ۷۰ درصد آنرا خرج کارهای اداری و خود موسسات می‌کنند و ۳۰ درصد آن برای زنان در افغانستان از سوی موسسات پرداخت می‌شود در این صورت کل پول دوباره به حسابهای خارجی بر می‌گردد بنابر این می‌توانیم بگوییم که خیلی خوب است ما تجمع داشته باشیم، خوب است که انجمن داشته باشیم و یک گروهی باشد که برای زنان کار کند اما الگوی آنها باید الگوی بومی باشد اگر بومی باشد می‌تواند رشد را برای زنان در افغانستان در پی داشته باشد در غیر این‌صورت ما نمی توانیم بگویم موثر خواهد بود مثل اینکه در بیست سال گذشته موثر نبوده است.

سوال: واقعا نکات جالبی را در این مبحث ارائه کردید و حالا در اخیر صحبتی یا حرفی داشته باشید بفرماید.

جواب: بیشتر از این حرفی برای گفتن نمانده است، بسیار خوشحال هستم که می‌بینم پس از روی کار آمدن طالبان، زنانی هستند که نگرانی شان زنان افغانستان است و در سعی و تلاش هستند تا زنان افغانستان را در راستای رشد و تعالی همکاری و کمک می‌کنند.